۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اشعار و متون ادبی
  • شناسه : 334
  • 14 آگوست 2011 - 15:06
  • ارسال توسط :
http://imamhassan.ir/images/stories/coversmall.jpg
تو عين فاتحه اي، بلکه سر بسمله اي

تو عين فاتحه اي، بلکه سر بسمله اي

صبا ز لطف چو عنقا برو بقله قاف  که آشيانه قدس است و شرفه اشراف چو خضر در ظلمات غيوب زن قدمي  که کوي عين حياتست و منبع الطاف بطوف کعبه روحانيان به بند احرام  که مستجار نفوس است و للعقول مطاف بطرف قبله اهل قبول کن اقبال  بگير کام ز تقبيل خاک آن اطراف […]

صبا ز لطف چو عنقا برو بقله قاف  http://imamhassan.ir/images/stories/coversmall.jpg
که آشيانه قدس است و شرفه اشراف

چو خضر در ظلمات غيوب زن قدمي  
که کوي عين حياتست و منبع الطاف

بطوف کعبه روحانيان به بند احرام  
که مستجار نفوس است و للعقول مطاف

بطرف قبله اهل قبول کن اقبال  
بگير کام ز تقبيل خاک آن اطراف

بزن به قائمه عرش معدلت دستي  
بگو که اي ز تو بر پا قواعد انصاف

به درد خويش چرا درد من دوا نکني  
به محفلي که بنوشند عارفان مي صاف

به جام ما همه خون ريختند جاي مدام  
نصيب ما همه جور و جفا شد از اجلاف

منم گرفته بکف نقد جان، توئي نقاد  
منم اسير صروف زمان، توئي صراف

شها بمصر حقيقت تو يوسف حسني  
من و بضاعت مزجاة و اين کلافه لاف

رخ مبين تو، آئينه تجلي ذات  
مه جبين تو نور معالي اوصاف

تو معني قلمي، لوح عشق را رقمي  
تو فالق عدمي، آن وجود غيب شکاف

تو عين فاتحه اي، بلکه سر بسمله اي  
تو باء و نقطه بائي و ربط نوني و کاف

اساس ملک سعادت بذات تو منسوب  
وجود غيب و شهادت به حضرت تو مضاف

طفيل بود تو فيض وجود نامحدود  
جهانيان همه برخوان نعمتت اضياف

برند فيض تو لاهوتيان بحد کمال  
خورند رزق تو ناسوتيان بقدر کفاف

علوم مصطفوي را لسان تو تبيان  
معارف علوي را بيان تو کشاف

لب شکر شکنت روح بخش گاه سخن  
حسام سرفکنت دل شکاف گاه مصاف

محيط بحر مکارم ز شعبه هاشم  
مدار و فخر اکارم ز آل عبد مناف

ابو محمد امام دوم باستحقاق  
يگانه وارث جد و پدر باستخلاف

تو را قلمرو حلم و رضا بزير قلم  
به لوح نفس تو نقش صيانت است و عفاف

سپهر مهر دو فرمانبرند در شب و روز  
يکي غلام مرصع نشان، يکي زرباف

ز کهکشان سپهر و خط شعاعي مهر  
سپهر غاشيه کش، مهر خاوري سياف

غبار خاک درت نوربخش مردم چشم  
نسيم رهگذرت رشک مشک نافه ناف

در تو قبله حاجات و کعبه محتاج  
ملاذ عالميان در جوانب و اکناف

يکي بطي مراحل براي استظهار  
يکي به عرض مشاکل براي استکشاف

به سوي روي تو چشم اميد دشمن و دوست  
بگرد کوي تو اهل وفاق و اهل خلاف

بر آستان ملک پاسبانت از دل و جان  
ملوک را سر ذلت بدون استنکاف

نه نعت شأن رفيع تو کار هر منطيق  
نه وصف قدر منيع تو حد هر وصاف

شهود ذات نباشد نصيب هر عارف  
نه آفتاب حقيقت مجال هر خشاف

نه در شريعت عقلست بي ادب معذور  
نه در طريقت عشقست از مديحه معاف

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.