۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » پاسخ به شبهات درباره امام مجتبی(ع)
  • شناسه : 378
  • 29 دسامبر 2011 - 12:01
  • ارسال توسط :
حرکت به سوي مدينه ؟

حرکت به سوي مدينه ؟

امام حسن مجتبي چند ماهي در کوفه اقامت گزيد و سپس از آن ديار رخت برکشيد. با رفتن امام از کوفه، خير نيز از آن شهر کوچ کرد. در همان روزهايي که آن حضرت از کوفه بيرون رفت، طاعون سختي در آن شهر شيوع يافت و شمار بسياري از کوفيان و حتي والي آن شهر، […]

امام حسن مجتبي چند ماهي در کوفه اقامت گزيد و سپس از آن ديار رخت برکشيد. با رفتن امام از کوفه، خير نيز از آن شهر کوچ کرد. در همان روزهايي که آن حضرت از کوفه بيرون رفت، طاعون سختي در آن شهر شيوع يافت و شمار بسياري از کوفيان و حتي والي آن شهر، وليد بن مغيره، در اثر ابتلا به بيماري طاعون از دنيا رفتند.
چون امام حسن عليه‏السلام به مدينه رسيد، مردم مدينه به گرمي از آن حضرت استقبال کردند. امام در آن ديار بر ضد معاويه و توطئه ‏هايش عليه مسلمانان، به جنگ سرد متوسل شد. تا آنجا که پس از يک سال به شام، پايتخت خلافت اسلامي در آن روز رفت و در آنجا مردم را به نهضتي که براي به ثمر رساندن آن خلق شده و براي آن قيام کرده و با آن زندگي کرده بود، يعني احقاق حق و نابودي باطل، دعوت کرد.
امام حسن در اين مسافرت تبليغي به مردم شام تفهيم کرد که معاويه با اين تبليغات گمراه کننده، براي خلافت و رهبري مسلمانان شايستگي ندارد و مي‏خواهد مردم را به همان جاهليت روزگار پدرش بازگرداند
و مردم را به بندگي بکشاند و خون آنان را بمکد و براي او مهم نيست که مردم پس از اين، نيکبخت شوند يا تيره روز.
از اين رو شگفت‏آور نيست اگر مي‏بينيم تمام کساني که گرد معاويه را مي‏گرفتند و از انديشه‏هاي او هواداري مي‏کردند و جان خود را در گرو دعوت او مي‏گذاشتند، همه از کساني بودند که پيش از اين خود يا خانواده‏شان به گرد ابوسفيان جمع مي‏آمدند و از انديشه‏هاي او دفاع مي‏کردند، زيرا معاويه در حقيقت رهبري حزب اموي را بر عهده داشت که پيش از وي پدرش، ابوسفيان، آن را با همان مفاهيم و عادت و رفتار هدايت مي‏کرد.
همچنين نبايد در شگفت شويم هنگامي که مي‏بينيم ياران امام حسن کساني هستند که پيش از اين با ابوسفيان و حزبش سر ستيز داشتند و از ارزشهاي مکتب دفاع مي‏کردند.
در واقع حرکت معاويه، واکنش جاهلانه‏اي بود بر ضد انتشار مکتب اسلام و اين حرکت با روم پيوندي کامل داشت.
معاويه بر کساني مانند عمروبن‏عاص، زياد بن ابيه، عتبة بن ابوسفيان، مغيرة بن شعبه و افراد ديگري همانند آنها که چهره‏هايشان يا چهره‏هاي قبايلشان در جنگهاي بدر و خندق بر ما آشکار مي‏شود، تکيه کامل داشت. او همچنين بر نصارا که نيروي متنابهي در حکومت اموي براي خود دست و پا کرده بودند، متکي بود.
او هر شب، مجمعي تشکيل مي‏داد و عده‏اي اخبار جنگهاي گذشته را، بويژه تجارب روم در جنگهاي سياسي را، بر او مي‏خواندند و وي در جنگهاي سياسي خود شيوه‏هاي آنان را به کار مي‏بست.
از اينجا درمي‏يابيم که جنگ ميان اميرمؤمنان علي بن ابي‏طالب يا فرزندش امام حسن با معاويه، تنها بر سر حکومت يا جنگ ميان دو حزب در محدوده‏ي مملکت اسلامي نبوده است بلکه اين جنگ را بايد جدالي آشکار ميان کفر که به گونه‏اي خزنده در پيش روي بود، و اسلام ناب قلمداد کرد. از همين روست که امام حسن براي رويارويي در اين جنگ، شيوه‏اي مخصوص به کار مي‏گيرد. او با مسافرت به شام، پايتخت خلافت معاويه، تصميم مي‏گيرد دعوت خود را آشکارا مطرح کند. وي براي آن که حق را استوار دارد، جان خود را در راه آن گذارد و طبيعي بود که شاميان به او که رهبري مخالفان حکومت آنان و نيز رهبري جنگ مخالفت با سياستهايشان را در دست داشت، توجه مي‏کردند و به ناچار بسياري از آنان به سويش جذب مي‏شدند. آن حضرت عليه‏السلام نيز در اين هنگام فرصت مي‏يافت تا پيام خود را به گوش آنان برساند و شيشه‏ي عمر سياسي معاويه را درهم شکند و خوابهاي جاهلي‏وار او را از هم بگسلد.
صفحات تاريخ، بسياري از خطبه‏هاي آن حضرت را که براي شاميان ايراد کرده بود، در خود ثبت کرده است. اين خطبه‏ها در جان اهل شام تأثير به سزايي داشت تا آنجا که هواخواهان معاويه به نزد او رفتند و گفتند: حسن، ياد و نام پدرش را زنده کرد. او سخن مي‏گويد و مردم تصديقش مي‏کنند، فرمان مي‏دهد و مردم فرمانش مي‏برند و پيروان بسيار يافته است و اين وضع اگر ادامه يابد، کار بالا خواهد گرفت و خطراتي از جانب او همواره ما را تهديد خواهد کرد.
سياست امام و حکومت معاويه
امام حسن مجتبي عليه‏السلام بدين‏سان رهبري جناح سياسي نيرومندي را بر ضد معاويه به عهده گرفت. آن حضرت پيروانش را در هر گوشه و کناري رهبري مي‏کرد و صفوف آنان را نظم مي‏بخشيد و استعدادهايشان را بارور مي‏ساخت و در برابر ستيزه‏گريها و فريبهاي معاويه، از آن دفاع مي‏کرد. همچنين در همان زمان، آن حضرت به نشر فرهنگ اسلامي در سر تا سر مملکت اسلام، از طريق نامه يا گروهي از شاگردان برجسته‏اش که خود امور مادي و معنوي آنان را بر عهده گرفته بود و آنان را به اين سوي و آن سوي مي‏فرستاد و يا از طريق خطبه‏هايي که در ايام حج و غير آن ايراد مي‏کرد، همت مي‏گمارد. از اين راه جريان فرهنگي اصيل امت را رهبري مي‏کرد. از همين جاست که مي‏توان پي برد که چرا آن حضرت مدينه‏ي منوره را به عنوان وطن دائم خود برگزيد، زيرا در آن شهر گروهي از انصار و نيز کسان ديگري بودند که امام مي‏توانست با ارشاد و راهنمايي آنان، راهي براي هدايت امت بگشايد، چرا که انصار و فرزندان آنان از نظر فکري، مقتداي مسلمانان به شمار مي‏رفتند. بنابراين هر کس که به رهبري انصار دست مي‏يافت مي‏توانست عملا رهبري امت را به دست گيرد.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.