۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اشعار و متون ادبی » دسته‌بندی نشده
امام حسن مجتبی علیه السلام در شعر شاعران کهن – بخش سوم

امام حسن مجتبی علیه السلام در شعر شاعران کهن – بخش سوم

وی در راه دفاع از عقیده خود و نشر آن سختی های فراوانی کشید، اما همیشه به آن چه در این راه برایش اتفاق افتاده بود فخر می کرد

یکی از شاعران مشهور ادب فارسی حکیم ناصر بن خسرو قبادیانی مروزی ( متولد ۳۹۴ ه.ق بلخ – متوفای ۴۸۱ ه.ق یُمگان) است. شاعری که ابتدا بر آئین اهل تسنن بود و تا چهل سالگی در دربار غزنویان سمت دبیری داشت. اما، پس از مباحثاتی با بزرگان مذهب تشیّع و متعاقب رویایی که در آن به سمت قبله رهنمون گردیده بود، به حج رفته و پس از انجام مناسک حج به مصر _ که در آن روزگار مقرّ حکومت قدرتمند باطنیان یا اسماعیلیان بود_ سفر کرد و به آئین شیعیان درآمد.

اشعار ناصر خسرو لبریز از محبّت خاندان پیامبر _به خصوص حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام _ و سراسر حکمت و پند و اندرز و مقابله با دشمنان این خاندان مکرّم است.وی در راه دفاع از عقیده خود و نشر آن سختی های فراوانی کشید، اما همیشه به آن چه در این راه برایش اتفاق افتاده بود فخر می کرد:

بر حبّ آل احمد شاید گر

لعنت همی کنند ملاعینم

امّا غربت امام حسن مجتبی علیه السلام در اشعار ناصر خسرو نیز در نوع خود دردآور و جانسوز است!

کما این که در دیوان وی اشعار یا دست کم شعری برای چهارتن از پنج تن آل عبا علیهم السلام وجود دارد. اما در بین همۀ این اشعار، وی تنها در ده بیت آن هم از لابه لای قصایدش به امام حسن مجتبی علیه السلام اشاره ای داشته است.

گر خردمند بداند که بدین حال و صفت – باب علم نبی و باب شبیر و شبر است

(ناصر خسرو،۱۳۸۹ :۸۷)

*************

چو گنج و دفینت به فرزند ماندی – به فرزند ماند آن و این محمد

نبینی که امت همی گوهر دین – نیابد مگر کز بنین محمد؟

محمد بدان داد گنج و دفینش – که او بود در خور قرین محمد

قرین محمد که بود؟ آنکه جفتش – نبودی مگر حور عین محمد

ازین حورعین و قرین گشت پیدا – حسین وحسن سین وشین محمد

حسین و حسن را شناسم حقیقت – بدو جهان گل و یاسمن محمد

چنین یاسمین و گل اندر دو عالم – کجا رست جز در زمین محمد؟

نیارم گزیدن همی مر کسی را – بر این هر دوان نازنین محمد.

(همان: ۱۰۳)

**************

جوانی ستوده است مدحت مر او را – بس است و جز این نیستش هیچ مفخر

که سادات جمع جوانان محشر – نبی گفت هستند شبّیر و شبّر

(همان: ۱۵۰)

**************

من با تو نیم که شرم دارم – از فاطمه و شبیر و شبر

جای حذر است از تو ما را – گر تو نکنی حذر ز حیدر

ای گمره و خیره چون گرفتی – گمراه‌ترین دلیل و رهبر؟

(همان: ۱۵۵)

**************

بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت

روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر

دست علی گرفت و بدو داد جای خویش

گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر

ای ناصبی اگر تو مقری بدین سخن

حیدر امام توست و شبر وانگهی شبیر

(همان: ۱۵۸)

**************

ره سرّ یزدان که داند؟ پیمبر – پیمبر سپرده است این سرّ به حیدر

اگر تو مُقِرّی ز من خواه پاسخ – وگر منکری پس تو پاسخ بیاور

ز خانهٔ کهین و مهین و از آن دور – کبوتر جوابم بیاور مفسر

بگو آن دو خواهر زن و دو برادر – کدامند و فرزندشان ماده و نر

بیان کن که از چیست تقصیر عالم؟ – جوابم ده از خشک این شعر وز تر

ندانی به حق خدای و نداند – کس این جز که فرزند شبیر و شبر

(همان: ۱۶۹)

**************

مثالی از امثال قرآن تو را – نمودم نکو بنگر، ای تیز ویر

بیاویزد آن کس به غدر خدای – که بگریزد از عهد روز غدیر

چه گوئی به محشر اگر پرسدت – از آن عهد محکم شبر با شبیر؟

(همان: ۱۹۲)

**************

بوحنیفه و شافعی را بر حسین و بر حسن

چون گزیدی همچو شکّر بر شخار ای ناصبی؟

(همان: ۴۶۴)

**************

همیشه ز هر عیب پاکیزه بود – زبان و دو دست و ازار علی

گزین و بهین زنان جهان – کجا بود جز در کنار علی؟

حسین و حسن یادگار رسول – نبودند جز یادگار علی

(همان: ۴۸۰)

اما نکته حائز اهمیت دربارۀ امام حسن مجتبی علیه السلام در اشعار ناصر خسرو این است که همین اشارات هم با نیت وصل شدن مضمون اشعارش با ممدوح آن _ یعنی خاندان فاطمیان مصر علی الخصوص المستنصر بالله _ است. شاید همین اصل باعث شده که شاعر شعر مستقلی برای این امام همام نسروده باشد.

والله عالم!

منابع:

♦️دیوان ناصر خسرو قبادیانی، تصحیح سید نصرالله تقوی، انتشارات سنائی، تهران ۱۳۸۹

برچسب ها

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.