۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اشعار و متون ادبی
  • شناسه : 336
  • 14 آگوست 2011 - 15:11
  • ارسال توسط :
اي رمضان از تو شرف يافته

اي رمضان از تو شرف يافته

اي علوي ذات و خدائي صفات  صدر نشين همه کائنات سيد و سالار شباب بهشت  دست قضا و قلم سرنوشت زاده طوبي و بهشت برين  نور خدا در ظلمات زمين نور دل و ديده ختمي ماب  سايه يي از پرتو تو آفتاب علت غائي همه ممکنات  عمر ابد داد به آب حيات پاکترين گوهر نسل […]

اي علوي ذات و خدائي صفات  
صدر نشين همه کائنات

سيد و سالار شباب بهشت  
دست قضا و قلم سرنوشت

زاده طوبي و بهشت برين  
نور خدا در ظلمات زمين

نور دل و ديده ختمي ماب  
سايه يي از پرتو تو آفتاب

علت غائي همه ممکنات  
عمر ابد داد به آب حيات

پاکترين گوهر نسل بشر  
جن و ملک بر قدمش سوده سر

صاحب عنوان بشير و نذير  
بر فلک وحي سراج منير

آينه پاک که نور خدا  
تابد از اين آينه بر ماسوي

باب تو سر سلسله اولياست  
چشم پر از نور خدا مرتضي است

مادر تو دخت پيمبر بود  
آيه اي از سوره کوثر بود

پرده نشين حرم کبريا  
فاطمه آن زهره زهراي ما

عاشق کل حضرت سلطان عشق  
خون خدا شاه شهيدان عشق

با تو ز يک گوهر و يک مادر است  
ظل خدائي تواش بر سر است

آيه تطهير به شأن شماست  
حکم شما امر اولوالامر ماست

سينه سيناي شما طور وحي  
نور شما شاخه اي از نور وحي

در رمضان ماه نشاط و سرور  
ماه دعا، ماه خدا، ماه نور

نورفشان شد ز دو سو آسمان  
در دو افق تافت دو خورشيد جان

وحي خدا از افق ايزدي  
نور حسن از افق احمدي

مشگ و گلاب بهم آميختند  
در قدح اهل ولا ريختند

اي رمضان از تو شرف يافته  
نور تو بر جبهه او تافته

نيمه ماه رمضان عزيز  
گيسوي مشگين تو شد مشگ ريز

نور خدا تافت از آن روي ماه  
خاصه از آن چشم درشت سياه

سرخي گل عکس گل روي توست  
ظلمت شب سايه گيسوي توست

روز که خورشيد درخشان صبح  
سر زند از چاک گريبان صبح

سرخي آن نور و پگاه سپيد  
روي افق نقش تو آيد پديد

اي رخ تو در رمضان بدر ما  
هر سر موي تو شب قدر ما

ديده که بي نور تو شد کور به  
سر که نه در پاي تو، در گور به

بعد علي شاخص عترت توئي  
وارث ميراث نبوت توئي

مصلحت ملت اسلام و دين  
کرد تو را گوشه عزلت نشين

هيچ گذشتي چو گذشت تو نيست  
آنکه ز شاهي بکشد، دست کيست

صبر هم از صبر تو بي تاب شد  
کوزه شد و زهر شد و آب شد

بعد شهادت نکشيد از تو دست  
تير شد و بر تن پاکت نشست

سبزه بر آمد ز گلستان دين  
تا رخ سبز شد از زهر کين

ريشه دين گشت همايون درخت  
تا ز تو خورد آن جگر لخت لخت

ملت اسلام که پاينده باد  
مشعل توحيد که تابنده باد

هر دو رهين خدمات تواند  
شکر گزارنده ذات تواند

تا ابد اي خسرو والا مقام  
بر تو و بر دين محمد (ص) سلام

کلک «رياضي» که گهر ريز شد  
زان نظر مرحمت آميز شد

 

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.