۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اشعار و متون ادبی
  • شناسه : 70
  • 22 مارس 2010 - 21:04
  • ارسال توسط :

اقیانوس کرامت

ستاره‏های سو سو زن، در آسمان رمضان، نشسته بودند و ماه کاملِ درخشنده را تحسین می‏کردند. ناگاه، بارقه‏ای از زمین به پشت آسمان درخشیدن گرفت.از آن بالادست دور، از آن ملکوت اوج گرفته، ستاره‏ها دیدند که در زمین، ماه نورسیده‏ای در قنداقه متبرکش؛ به سمت آسمانیان لبخند می‏زند. دیدند که آغوش فاطمه، شکلی مادرانه به […]

ستاره‏های سو سو زن، در آسمان رمضان، نشسته بودند و ماه کاملِ درخشنده را تحسین می‏کردند. ناگاه، بارقه‏ای از زمین به پشت آسمان درخشیدن گرفت.
از آن بالادست دور، از آن ملکوت اوج گرفته، ستاره‏ها دیدند که در زمین، ماه نورسیده‏ای در قنداقه متبرکش؛ به سمت آسمانیان لبخند می‏زند. دیدند که آغوش فاطمه، شکلی مادرانه به خویش گرفت و آن ماه منیر را به سینه فشرد و دیدند که مهتاب، از شرم آن رخساره روشن، سر در ابرها فرو کرد.

خدایا! این چه شبی است که جای آسمان و زمین عوض شده… که ماه در زمین نشسته و به سمت آسمان، رخساره نشان می‏دهد!
ستاره‏ها، از تلألؤ خود دست کشیدند و مبهوت به تماشا ماندند و حسرتی ممنوع، سرا پایشان را فراگرفته است؛ حسرتی به رنگ یک آرزو؛ آرزویی که زیر لب زمزمه می‏کرد: ای کاش من ستاره این ماه سپیدبخت بودم و اطراف او، در طوافی ابدی سو سوی خویش را شب و روز عرضه می‏کردم.
سلام بر اقیانوس کرامت!
سلام بر لحظه‏هایی که تو را آوردند!
سلام بر آغوش «کوثر»، که با رسیدن تو مادرانه شد!
سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد!
سلام بر لب‏های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه‏ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!
سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!
سلام بر تو، شباهتِ بی‏شائبه محمدی!
سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاسته و مقدر است که در روزگارانی نه چندان دور، وارث تمام صبر فاطمی و عدل علوی، در زمانه بی‏حیدر، امیرالمؤمنین باشد و زخم‏ها و طعنه‏های روزگار را جز به سکوت، پاسخی بر زبان نیاورد!
به بهشت، منسوبی
گهواره‏ای معصوم، گوش به لالایی مادرانه زهرا سپرده است و خواب روزگاران در راه می‏بیند.
تاریخ، پشت سر این گهواره ایستاده و چشم‏انتظار قد کشیدن اوست، تا کریم اهل بیت علیهم‏السلام و سفره اطعام همیشگی مدینه را با چشم‏های خویش ببیند؛ تا دستان صلح عدالت را نظاره‏پ کند که در ازدحام بیعت‏های شکستنی، تنها به جا می‏ماند و با شمشیر فرو خفته در نیام، با شمشیر خون نریخته، تزویر کفر را برملا می‏کند.
آه، ای فرزند نهج البلاغه و فدک؛ ای نواده قرآن و شق‏القمر؛ ای برادر کربلا و عطش! با این همه قرابت و خویشاوندی، با این همه سلسله‏وار عزت که تو را از هر سو در برگرفته، تو از هر طرف به بهشت منسوبی، با تو، تمام مسیرها، به ابدیت بهشت می‏رسند.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.