شیعه از دیرباز با مساله چگونگی توجیه تفاوت عملکرد امامان معصوم حسین بن علی (ع) و حسن بن علی (ع) روبه رو بوده است . در این موقعیت، اهل سنت و مستشرقان که به مبانی کلامی تشیع مانند عصمت و نور واحد بودن همه ائمه (ع) پایبند نیستند به راحتی دیدگاه خود را بیان کرده، […]
شیعه از دیرباز با مساله چگونگی توجیه تفاوت عملکرد امامان معصوم حسین بن علی (ع) و حسن بن علی (ع) روبه رو بوده است . در این موقعیت، اهل سنت و مستشرقان که به مبانی کلامی تشیع مانند عصمت و نور واحد بودن همه ائمه (ع) پایبند نیستند به راحتی دیدگاه خود را بیان کرده، گاه بر عملکرد یک یا هر دو امام (ع) خرده میگیرند و با فرو افکندن شیعیان ساده دل در دام شبهات، زمینه انحراف آنها را فراهم میآورند .
این مقاله میکوشد، با مروری اجمالی بر دیدگاههای گونهگون در این گستره، جوانب مختلف بحث را روشنتر سازد و سبب تفاوت عملکرد معصومان (ع) را دریابد .
دیدگاههای مختلف در گستره عملکرد امام حسن (ع) و امام حسین (ع)
در این عرصه، سه دیدگاه عمده وجود دارد که ضرورت توجه به آنها انکارناپذیر مینماید:
دیدگاه عصمت مدار
این دیدگاه محور بحث را عصمت هر دو امام (ع) قرار میدهد و میگوید: در علم کلام شیعه با دلیلهای قطعی نقلی و عقلی عصمت امام (ع) از گناه، فراموشی و خطا ثابتشده است . افزون بر این روایات نشان میدهد ائمه همگی نور واحدند (۱) ذات و جوهره عملکردشان تفاوت ندارد; هر چند در ظاهر متفاوت و حتی متناقض مینماید . بنابراین، شیعه باید به دیدگاههای کلامی و روایی اش پایبند باشد و اگر در مواردی نتوانست عملکرد امامی (ع) را توجیه و یا درستیاش را، در مقایسه باعملکرد امام دیگر، اثبات کند علم آن را به خداوند واگذارد و از ورود در این ورطههای هولناک و کلام سوز بپرهیزد .
این دیدگاه مساله را از موضع برتر و به گونه تعبدی حل میکند; ولی اشکالش این است که:
الف . پرسشها و دغدغههای ذهنی شیعه را از میان نمیبرد; پرسشهایی که اگر جواب صحیح برای آن یافت نشود، ممکن است در سراسر وجود فرد ریشه دواند و سرانجام او را به انکار مبانی کلامی وادارد .
ب . شیعه را در مقابل اشکالات مخالفانی که به این مبانی کلامی اعتقاد ندارند، خلع سلاح میکند و احیانا سبب پیشروی مخالفان و دست اندازی به سایر معتقدات شیعی میشود .
۲ . دیدگاه سطحی نگر
این دیدگاه که معمولا از سوی غیر شیعیان و شیعیان ناآشنا به مبانی اعتقادی شیعه ابراز میشود، چنین است: آنچه ما در ظاهر میبینیم، تفا وت عملکرد دو امام (ع) است . یکی صلح را بر میگزیند و دیگری راه جنگ پیش میگیرد . بنابراین یا باید روش هر دو را نادرستبدانیم و یا دست کم در درستی عملکرد یکی از آن دو تردید کنیم . در این موقعیت، آسانترین راه توجیه تفاوت عملکرد امامان توجه به تفاوت شخصیت آنان است . امام حسن (ع) ذاتا عنصری صلحجو، آرام و احیانا عافیت طلب به شمار میآمد . برخلاف امام حسین (ع) که در نظر این گروه ذاتا فردی حماسی، غیور و احیانا جنگ طلب است .
ناگفته پیدا است چنین دیدگاهی، با این تحلیل سطحی، نمیتواند از سوی افراد منصف و آگاه به تاریخ – حتی اگر به مبانی کلامی شیعه معتقد نباشند – پذیرفته شود .
۳ . دیدگاه تحلیل مدار
این دیدگاه جواب شبهه را در تحلیل دقیق حوادث تاریخی جست و جو میکند; تحلیلی که بر شناخت عمیق بستر وقایع مبتنی است . طرفداران این دیدگاه، هر چند شیعه باشند، خود را در مبانی کلامی شیعی محصور نمیدانند; در جهت در فهم رستحوادث و درک عمیق چرایی تفاوت عملکردها میکوشند و تنها وقتی تحلیل تاریخی نتواند به پرسشهاشان پاسخ دهد متعبدانه به مبانی کلامی روی میآورند .
تحلیل مداران راههای مختلفی برای اثبات نظر خود پیمودهاند; راههایی که میتوان همه آنها را در مقایسه اجمالی زمان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) جای داد .
الف) شرایط و بستر زمانی امام حسن (ع)
تاریخ نشان میدهد که امام حسن (ع) در دوره حکومت کوتاه خود (حدود شش ماه) بامشکلات فراوان روبه رو بود و گزینهای جز صلح در برابرش وجود نداشت . بخشی از مشکلات امام حسن (ع) عبارت است از:
۱- سپاه امام (ع)
مهمترین مشکل امام (ع) از ناهماهنگی و بیانگیزگی و احیانا روحیه تمرد سپاهش بود; در سپاه او عناصر مختلفی چون غنیمت طلبان، شکاکان، خوارج، و تعداد کمی از شیعیان خالص به چشم میخورد . (۲)
این سپاه همان مردمانی بودند که امام علی (ع) در روزها و ماههای پایانی عمر خویش گاه برفراز منبر آنها را «یا اشباه الرجال و لارجال» (۳) (ای مردنمایان نامرد) میخواند و گاه از خداوند میخواستبه جای آنها افرادی نیکوتر به وی عنایت فرماید و به جای او، زمامداری بر آنها مسلط سازد . (۴)
بررسی روانشناسی اجتماعی کوفه و شام در این دوره نیز نشان میدهد که حکومت کردن بر کوفیان رهبرگریز از حکمرانی بر شامیان متمدن بسیار دشوارتر بود; زیرا شامیان قبل از پذیرش اسلام مردمی متمدن به شمار میآمدند و زندگی در سایه حکومت مقتدر روم را تجربه کرده بودند . از سوی دیگر، رومیان به ساکنان شام ستم بسیار روا داشته، به بهانههای گوناگون آنها را تحت فشارهای مختلف فرهنگی، دینی و اقتصادی قرار میدادند و مالیاتهای متنوع بر آنها تحمیل میکردند .
ورود اسلام در این منطقه با نام افرادی از بنیامیه چون یزیدبن ابوسفیان و برادرش معاویه همراه بود . سپاه اسلام فشارهای رومیان از مردم شام برداشت . کار به جایی رسید که آنها بنی امیه را فرشته نجات خود میدانستند و ضمن شناختبسیار سطحی از اسلام، برای هر گونه فداکاری زیر پرچم آنها آماده بودند . همین عامل توانستبنی امیه را در دو شاخه سفیانی و مروانی تا حدود یک قرن بر سراسر مملکت اسلامی مسلط سازد .
گروهی معتقدند، حتی اگر امام علی (ع) به شهادت نمیرسید، نمیتوانست در برابر این سپاه کاری انجام دهد . در حالی که موقعیت امام حسن (ع) بسیار دشوارتر از پدرش بود . در دیدگاه مردم آن زمان، امام حسن (ع) از ویژگیهای پدرش (نخستین مسلمان، فداکارترین یار پیامبر اکرم (ص) و شایستهترین فرد برای فرمانروایی) بیبهره بود . از سوی دیگر، جوانتر بودن آن حضرت (ع) از معاویه، بهانهای شده بود تا معاویه خود را دارای خبرگی و تجربه و امام (ع) را در امور کشورداری خام و بیتجربه معرفی کند . (۵)
با این همه، امام در جهت احقاق حق خود، سپاهی آراست و به مقابله با معاویه روی آورد . سپاه وی حدود یک پنجم سپاه شصت هزار نفری معاویه بود (۶) و از نظر روحیه وضعیتی نامساعد داشت .
خیانت فرماندهان، بیانگیزگی سربازان و هماهنگی آنها سپاه را چنان سست و ناکارآمد ساخته بود که نیروهایش آماده بودند برای نجات خویش و عدم رویارویی با لشگر شام امام (ع) را دستگیر کنند و به معاویه تحویل دهند . (۷)
۲- معاویه
معاویه شخصیتی کمنظیر است و در تاریخ اسلام کمتر میتوان برایش همانندی یافت; به گونهای که اعراب وی را یکی از چهار نابغه عرب معرفی میکنند .
او فرزند ابوسفیان است که در کنار پدرش تا واپسین لحظات در مقابل اسلام مقاومت کرد و حتی وقتی پدرش به ظاهر اسلام آورد، به سرزنش وی پرداخت . به زودی هوش سیاسیاش به یاری وی شتافت و دریافت تنها از راه اسلام آوردن میتواند پیشرفت کند . پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، حکومت جدید برای استفاده از تواناییهای خاندان بنی امیه و مصون ماندن از توطئههای آنها، یزید و معاویه فرزندان ابوسفیان را در راس سپاهی به شام فرستاد . در سال هیجدهم هجری، معاویه پس از مرگ برادرش یزید حاکم دمشق شد و با روحیه جاهطلبیاش به سرعتبه سمت تسلط بر جهان اسلام به حرکت در آمد .
کشته شدن عثمان فرصتی طلایی بود تا معاویه بلندترین گامها را به سوی اهدافش بردارد . بنابراین، با بهانه قرادادن وجود قاتلان عثمان در سپاه امام علی (ع) و ادعای خونخواهی عثمان، مشروعیتحکومتحضرت را با پرسش روبه رو ساخت; به عنوان امیر شام سپاهی در مقابل امام (ع) آراست و تا واپسین لحظات عمر امام (ع) مهمترین مشکل و دغدغه وی به شمار میآمد .
خبر شهادت امام علی (ع)، بهترین خبری بود که معاویه میتوانست در همه عمرش شنیده باشد . با این رویداد مهمترین مشکل وی در راه رسیدن به خلافت مسلمانان از میان رفت .
معاویه که در این زمان، علاوه بر هوش فراوان از تجربه بیستساله امارت بر شام و تجربه پنجساله مقابله با بزرگترین شخصیت زمان خود بهره میبرد، به سرعتسپاهی شصت هزار نفری گردآورد و در برابر امام حسن (ع) قرار داد .
البته او این سپاه را برای اعمال فشار بیشتر امام (ع) و کشاندن کوفیان به صلح سامان داده بود . از این رو، از همان آغاز ندای صلحطلبی سر داد . (۸) معاویه در پی پیروزی بود; ولی بیشتر به پیروزی صلحآمیز میاندیشید; زیرا نبرد با امام حسن (ع) که سبط اکبر پیامبر اکرم (ص) به شمار میآمد و پیروزی قهرآمیز بر وی حکومت را با بحران مشروعیت و معاویه را با نفرت مسلمانان روبهرو میساخت; به ویژه اگر امام (ع) در این جنگ به شهادت میرسید . (۹) بنابراین، تنها راه نجات معاویه پیروزی صلحآمیز بود . او برای رسیدن به این صلح انواع راهها و نیرنگها را آزمود . تطمیع و خریدن فرماندهان سپاه امام (ع) و شایعه پراکنی در لشگر کوفه و تضعیف روحیه آنها تنها بخشی از برنامههای معاویه در این مقطع زمانی به شمار میآید . نقشههای حساب شده وی کار را به جایی رساند که بسیاری از نیروهای امام علی (ع) به معاویه نامه نوشتند و برای به شهادت رساندن یا دستگیر کردن حضرت داوطلب شدند . معاویه، به منظور تضعیف روحیه امام (ع) و سپاه کوفه، این نامهها را نزد حضرت فرستاد . (۱۰) در پی این دسیسهها، معاویه برگهای سفید امضا کرد و به عنوان صلحنامه نزد امام (ع) فرستاد تا امام (ع) خود هر شرطی صلاح میداند، در آن بگنجاند . (۱۱)
در این موقعیت، حضرت بین دو گزینه جنگ و صلح قرار گرفت . اگر گزینه جنگ را انتخاب میکرد، احتمال پیروزی بر معاویه با این سپاه اندک، ناهماهنگ و بیروحیه و خائن در حد صفر بود و به اسارت یا شهادت امام (ع) میانجامید . در صورت اسارت، معاویه بر امام (ع) منت مینهاد و او را در نظر مردم رهین منتخود میساخت . بیتردید این امر به خواری امام (ع) میانجامید; به ویژه اگر امام (ع) به وسیله سپاه خود اسیر میگشت و به معاویه تحویل داده میشد .
چنانچه امام (ع) به شهادت میرسید، معاویه به قلع و قمع شیعیان میپرداخت . هستههای اولیه شیعه را در سراسر جهان اسلام نابود میساخت .
در این موقعیت، انتخاب صلح عاقلانهترین کار به شمار میآمد . از سوی دیگر، عدم انتخاب صلح چهرهای جنگطلب و خشن از امام (ع) ارائه میداد; چهرهای که شکست وی هیچ دستاورد مثبتی به ارمغان نمیآورد و مردم ریخته شدن خونش را نتیجه طبیعی خشونتش میدانستند .
اهمیت این انتخاب را هنگامی بیشتر در مییابیم که توجه کنیم امام (ع) میتوانستباگنجاندن شرایط اساسیای چون لزوم حفظ جان خویش و شیعیان و موروثی نشدن حکومت در خاندان بنیامیه (۱۲) برگ برنده سیاسی را در اختیار گیرد . البته معاویه به این شرایط عمل نکرد; ولی امام (ع) بدین طریق پیروزیای دیگر به دست آورد و توانست چهره به ظاهر صلح طلب و مسالمت جوی و متظاهر به اسلام معاویه را رسوا سازد .
ب) شرایط و بستر زمانی امام حسین (ع)
منظور از این شرایط، دوره حکومتیزید است نه مدت ده ساله امامت امام حسین (ع () ۵۱- ۶۰ق) در دوره معاویه; زیرا در این دوره عللی که امام حسن (ع) را به صلح کشانید، موجود بود .
به طور کلی، از نظر تاریخی، شرایطی که امام (ع) را به قیام علیه یزید واداشت، در دو بخش آمادگی مردم کوفه و شخصیتیزید قابل بررسی مینماید .
۱- آمادگی مردم کوفه:
هنگام مرگ معاویه در نیمه رجب سال ۶۰هجری، کوفه دوره بیستساله حکومت امویان را تجربه کرده بود; دورهای که از سویی مرکزیت را از کوفه به شام منتقل کرده و روح متعصب کوفیان را آزرده بود .
از سوی دیگر، فشار بیحد امویان و حاکمان منصوب از سوی آنها کوفیان را در رنج افکنده بود . در این موقعیت، مردم از کوتاهیهای خود در برابر حضرت علی (ع) تاسف میخوردند . منتظر جرقهای بود تا در این جامعه سرکوب شده شرر افکند و آنها را به انقلابی عظیم وادارد .
این جرقه همان مرگ معاویه بود . پس از این رخداد، کوفیان، به ویژه نسل جوان آنها که دوره حکومتحضرت علی (ع) را تجربه نکرده و نیکوییهای آن را از زبان پدران خود شنیده بودند، در صدد جبران گذشتهها برآمدند .
اندکی پس از شنیدن خبر مرگ معاویه، کوفیان زمزمه قیام سردادند; اما شرط اصلی قیام داشتن رهبری مقبول و مشروع بود . بر این اساس، به امام حسین (ع) روی آوردند (۱۳) و سیل نامههای خود را به سوی آن حضرت (ع) گسیل داشتند .
امام (ع) در این زمینه برای فرار از بیعتبا یزید، مدینه را ترک گفته به مکه پناه برده بود . آن بزرگوار، با دریافت نامههای کوفیان، در پی بررسی اوضاع برآمد و بدین منظور پسر عمویش مسلم بن عقیل را به آن سامان فرستاد .
آنچه که باید بر آن تاکید ورزید، این واقعیت است که امام (ع) برای فرار از بیعت از مدینه خارج شد نه برای شروع قیام; زیرا در آن زمان هنوز نامههای کوفیان را دریافت نکرده بود . با رسیدن خبر برآورد مثبت مسلم از آمادگی کوفیان، امام (ع) تصمیم گرفتبه سوی آن سامان حرکت کند . آنچه سبب شد امام (ع) در عملی ساختن این تصمیم شتاب ورزد دریافتخبر حضور ماموران یزید در مکه بود; مامورانی که لباس احرام به تن داشتند و در پی فرصتی میگشتند تا حضرت را به شهادت رسانند . امام (ع) عمره خود را تبدیل به عمره مفرده کرد و قبل از فرارسیدن زمان اعمال حج از مکه به سمت کوفه روان شد . (۱۴)
حضرت بر آن بود، به کمک کوفیان آماده، هسته قیام علیه حکومت مرکزی شام را بنیان نهد و پس از آن حکومتی فراگیر پدید آورد . آنچه این فرضیه را تایید میکند، سخنان امام (ع) در این مرحله است . آن حضرت امر به معروف و نهی از منکر عوامل اصلی حرکتخویش و رفتار کردن مانند سیره پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) (۱۵) را هدف خود خواند; ناگفته پیدا است مرا از سیره پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع)، سیره حکومتی آن بزرگواران است نه سیره فردیشان . اگر منظور سیره فردی بود، باید در کنار آن دو، به سیره برادرش امام حسن (ع) که به علت کوتاهی مدت حکومتش نتوانستسیره حکومتی ماندگاری داشته باشد، نیز اشاره میکرد . همچنین پیوستن بسیاری از مردم مکه و آبادیهای مسیر حرکتحضرت (ع) به کاروان امام (ع) نشان میدهد آنها حرکت امام (ع) را حرکتی برای تشکیل حکومت میدانستند .
اوضاع و شرایط زمانی خروج امام (ع) از مکه نیز تشکیل حکومت در پرتو آمادگی مردم را امری ممکن مینمایاند; زیرا:
الف) به علت مرگ معاویه و جوانی و ناپختگی یزید حکومتشام در ضعف قرار داشت .
ب) شخصیت امام حسین (ع) در تقابل با شخصیتیزید میتوانست نیروهای بسیاری را به سوی حضرت جذب کند .
ج) حکومت کوفه در این زمان به وسیله عنصری ضعیف و آرامش طلب به نام نعمان بن بشیر اداره میشد که غلبه بر او در صورت حضور امام (ع) در کوفه بسیار آسان مینمود .
د) مردم رنج کشیده و متعصب کوفه که علاوه بر از دست دادن مرکزیتستم فراوان تحمل کرده بودند، باانگیزه نیرومند کنار امام (ع) قرار میگرفتند و حاضر بودند برای پیروزی بر حکومت مرکزی شام فداکاری کنند .
بنابراین، کافی بود امام (ع) به کوفه برسد و رهبری این جمعیت پرشور را برعهده گیرد . در آن صورت، به راحتی بر نعمان و اطرافیانش چیره میشد; زمام امور را در اختیار میگرفت و میتوانست جبههای نیرومند علیه شام تشکیل دهد . بدیهی بود در این هنگام مردم حجاز و یمن و ایران، به مقایسه سطحی امام (ع) و یزید روی میآوردند و اگر بیطرفی را بر نمیگزیدند، به یاری امام (ع) میشتافتند . امام (ع) میتوانستبه کمک این نیروهای پرانگیزه سپاه متزلزل شام را به شکست کشاند و حکومتسراسر جهان اسلام را به دست آورد .
بنابراین، حرکت امام (ع) از مکه به سمت کوفه با هدف قیام علیه یزید کاملا معقول و با امکان پیروزی فراوان مینماید . آنچه این تدابیر را ناکارآمد ساخت، استفاده از عامل کاملا غیر منتظرهای به نام عبیدالله بن زیاد بود .
در نظر نگرفتن این عامل از سوی امام (ع) نیز کاملا طبیعی است; زیرا روابط عبیدالله و یزید در آن هنگام تیره مینمود و بسیار بعید بود یزید عبیدالله را حاکم کوفه سازد .
روابط آنها چنان تیره بود که یزید قصد داشت عبیدالله را از حکومتبصره نیز عزل کند . سرجون مسیحی، مشاور یزید، با تیز بینی ویژه خویش قابلیتهای عبیدالله را یاد آور شد و روابط آنها را اصلاح کرد . (۱۶)
بیتردید در نظر نگرفتن عامل غیر منتظرهای که ممکن است در روند یک حرکتخلل پدید آورد، هرگز معقولیت آن حرکت را زیر سؤال نمیبرد .
شبههای که مخالفان را به غیر عقلانی پنداشتن حرکت امام (ع) واداشته عدم توجه حضرت (ع) به سابقه خیانت کوفیان با پدر و برادرش و نصیحت ناصحانی چون عبدالله بن عباس است که این پیشینه را یادآور شدند . (۱۷)
در پاسخ بدین شبهه باید گفت روحیه نظام ناپذیری، دنیاطلبی و تذبذب کوفیان در زمان امام علی (ع) و امام حسن (ع) تا حدی در زمان امام حسین (ع) انکارناپذیر است; ولی باید توجه داشت این زمان باعصر دو امام پیشین متفاوت بود; زیرا:
الف) نسل جدید، متعصب و غیرتمندی در کوفه وجود داشت که از عملکرد منفی پیشینیان خود به شدت انتقاد میکرد و مشتاقانه به جبران اشتباه آنها میاندیشید . البته انگیزه این نسل به طور کامل مذهبی نبود و بیشتر در روح تعصب گرای آنان ریشه داشت; امام (ع) به هر حال میتوانستحضرت را در سرنگونی حکومت مرکزی یاری دهد .
ب) این مردم دوره نکبتبار حکومتبنیامیه را پشتسرگذاشته بودند . این عامل میتوانست انگیزه آنها را دو چندان سازد .
ج) رهبری کوفیان در دستشیعیانی چون سلیمان بن صرد ختراعی بود که در صورت پیروزی میتوانست تمام ارگانهای حکومتی کوفه را زیر سلطه خویش در آورد .
د) جامعه کوفه چنان بود که اگر تعدادی نیروی فعال جو آن را در دست میگرفت، میتوانست نیروهای کم انگیزه و حتی بیتفاوت را تحت تاثیر قرار دهد و جذب کند .
بنابراین، امام (ع) میتوانستبا ورود به کوفه رهبری نیروهای فعال و تاثیر گذار شیعه را به عهده گیرد; به یاری آنها امور را سامان دهد و نیروهای دیگر را به سوی خود جذب کند .
نکتهای که نباید از نظر دور داشت آن است که با وجود تمام تطمیعها و تهدیدهای عبیدالله برای واداشتن مردم به جنگ با امام حسین (ع) تنها توانستسپاهی سی هزار نفری تشکیل دهد . (۱۸) این سپاه نصف سپاهی بود که چند سال بعد از سوی همین مردم با هدفخونخواهی از قاتلان امام حسین (ع) گرد مختار حلقه زدند و در مقابل بنی امیه ایستادند . (۱۹)
۲- شخصیتیزید
یزید، از نظر سیاسی و دینی و عملکرد، با پدرش معاویه قابل مقایسه نبود; زیرا در بعد سیاسی از تجربه گرانبهای پدرش بیبهره بود و سراسر عمر کوتاهش در شکار و بزم سپری شده بود .
در بعد دینی نیز او نمیتوانست مانند پدرش خودرا از اصحاب پیامبر اکرم (ص) معرفی کرده، کاتب وحی «خال المؤمنین» (دایی مؤمنان) (۲۰) بخواند و بدین ترتیب، حرمتی معنوی برای خویش پدید آورد . افزون بر این، یزید از آغاز جوانی عنصری هتاک، هرزه، سگ باز، باده گسار و فاسق شناخته شده بود . چنان که امام حسین (ع) در نامهای به معاویه بعضی از این نکات را به وی گوشزد کرد و او را از تلاش در جهت ولایتعهدی یزید بازداشت .
در ساحت عملکرد نیز یزید از آغاز نشان داد که نمیتواند در حد یک زمامدار کاردان ظاهر شود . با آن که پدرش در واپسین لحظات زندگی او را از درگیری با شخصیتی مانند امام حسین (ع) برحذر داشته بود، او مغرورانه در پی گرفتن بیعت از آن حضرت (ع) برآمد و وی را به قتل تهدید کرد .
بدیهی است، شخصیتبزرگوار و عزتمندی مانند امام حسین (ع) که حتی سکوت در برابر معاویه را جایز نمیدانست و از عدم قیام علیه او به خدا پناه میبرد، نمیتواند در برابر این عنصر هتاک که دین جد بزرگوارش را بازیچه خویش قرار داده و به نام آن حضرت (ص) بر مردم حکم میراند، ساکت نشیند . بنابراین، با شنیدن خبر به حکومت رسیدن یزید، سوگمندانه فرمود: «و علی الاسلام و السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید; (۲۱) وقتی امتحاکمی چون یزید یافته، باید با اسلام خدا حافظی کرد .»
آری، با توجه بدین حقایق، میتوان نتیجه گرفتحتی در صورت عدم فشار یزید برای بیعت و نیز عدم تهدید امام (ع) به قتل، امام (ع) از هر فرصت کوچکی برای قیام علیه این عنصر که کیان اسلام را با خطر روبهور ساخته بود و مصلحتی فراتر از قیام علیه او تصور نمیشد، بهره میگرفت .
پینوشت:
۱ . بحارالانوار، ج۲۵، ص۱- ۳۶ .
۲ . الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعی خراسانی، ص۳۵۰و۳۵۱; صلح امام حسن، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه آیت الله سید علی خامنهای، ص۱۰۰- ۱۰۵ .
۳ . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۲۷ .
۴ . همان، خطبه ۲۵ .
۵ . صلح امام حسن (ع)، ص۱۲۱ .
۶ . همان، ص ۱۵۵ .
۷ . الارشاد، ص۳۵۳ .
۸ . الارشاد، ص۳۵۴ .
۹ . صلح امامحسن (ع)، ص۳۳۹- ۳۵۱ .
۱۰ . الارشاد، ص۳۵۳ .
۱۱ . الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۴۴۵و۴۴۶ .
۱۲ . صلح امام حسن (ع)، ص۳۵۵- ۳۵۸ .
۱۳ . موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۳۵۵، الارشاد، ص۳۷۹ .
۱۴ . الارشاد، ص۴۱۴و۴۱۵ .
۱۵ . موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۹۱، «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب (ع).»
۱۶ . الارشاد، ص۳۸۴ .
۱۷ . موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۳۰۳و۳۰۴; الکامل، ج۲، ص۵۴۵و۵۴۶ .
۱۸ . بحارالانوار، ج۴۵، ص۴ .
۱۹ . تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۱۲۸ به بعد .
۲۰ . ام حبیبه (خواهر معاویه) همسر رسول خدا (ص) بود . از این رو، معاویه خود را دایی مؤمنان لقب داد .
۲۱ . موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۸۵ .
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.
طراحی سایت : راستچین