۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » سیره ی امام مجتبی علیه السلام
  • شناسه : 124
  • 31 مارس 2010 - 22:39
  • ارسال توسط :
تواضع و فروتنی آن حضرت

تواضع و فروتنی آن حضرت

ابن شهرآشوب در مناقب و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و دیگران به سند خود روایت کرده‏اند که امام حسن بن علی (ع) بر جمعی ازفقرا (۱) عبور کرد که روی زمین نشسته و تکه‏های نانی در پیش روی خود گذارده و می‏خوردند، و چون آن حضرت را دیدند تعارف کرده گفتند: هلم […]

ابن شهرآشوب در مناقب و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و دیگران به سند خود روایت کرده‏اند که امام حسن بن علی (ع) بر جمعی ازفقرا (۱) عبور کرد که روی زمین نشسته و تکه‏های نانی در پیش روی خود گذارده و می‏خوردند، و چون آن حضرت را دیدند تعارف کرده گفتند:

هلم یابن بنت رسول الله الی الغداء» !
(ای پسر دختر رسول خدا بفرما! به صبحانه!)
امام (ع) پیاده شد و این آیه را خواند:
ان الله لا یحب المستکبرین»
(براستی که خدا مستکبران را دوست نمی‏دارد!)
و سپس شروع کرد به خوردن غذای آنان و چون سیر شدند امام (ع) آنها را به مهمانی خود دعوت کرد و از آنها پذیرایی و اطعام کرده و جامه نیز بر تن آنها پوشانید، و چون فراغت یافت فرمود:
«الفضل لهم (۲) لأنهم لم یجدوا غیر ما اطعمونی، و نحن نجد اکثر منه» (۳)
(با همه اینها فضیلت و برتری از آنهاست، زیرا آنها بغیر از آنچه ما را بدان پذیرایی و اطعام کردند چیز دیگری نداشتند، ولی ما بیش از آنچه دادیم باز هم داریم!)
ملا محمد باقر مجلسی (ره) در بحار الانوار از برخی کتابهای مناقب معتبره به سندش از مردی به نام نجیح روایت کرده که گوید:
حسن بن علی (ع) را دیدم که غذا می‏خورد و سگی نیز در پیش روی او بود که آن حضرت هر لقمه‏ای که می‏خورد لقمه دیگری همانند آن را به آن سگ می‏داد.
من که آن منظره را دیدم به آن حضرت عرض کردم: اجازه می‏دهی‏من این سگ را با سنگ بزنم و از سر سفره شما دور کنم؟ در جواب من فرمود:
«دعه انی لاستحیی من الله عز و جل ان یکون ذو روح ینظر فی وجهی و انا آکل ثم لا اطعمه» !
(او را بحال خود واگذار که من از خدای عز و جل شرم دارم که حیوان روح داری در روی من نگاه کند و من چیزی بخورم و به او نخورانم!) (۴)
سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء روایت کرده که هنگامی امام حسن (ع) در مکان نشسته بود و چون خواست از آنجا برود فقیری وارد شد، امام (ع) به آن مرد فقیر خوش‏آمد گفته و با او ملاطفت کرد و سپس به او فرمود:
«انک جلست علی حین قیام منا افتاذن بالانصراف» ؟
ای مرد تو وقتی نشستی که ما برای رفتن برخاستیم، آیا اجازه رفتن به من می‏دهی؟)
مرد فقیر عرض کرد:
«نعم یابن رسول الله»
(آری ای پسر رسول خدا) (۵)
پی‏نوشت‏ها:
۱٫و در نقل ابن ابی الحدید و ابن قشیری «صبیان» (یعنی کودکان) به جای فقرا ذکر شده.
۲٫و در نقل ابن قشیری است که فرمود: «الید لهم» که در معنی چندان فرقی ندارد.
۳٫بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۲ و ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص .۱۱۴
۴٫بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۲، مقتل الحسین موفق ابن احمد، ص .۱۰۲
۵٫تاریخ الخلفاء سیوطی، ص .۷۳

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.