بر اساس وصیت آن حضرت فرزندان ارجمندش به پا خاستند تا شبانه آن نازنین بدن را غسل دهند و کفن کنند و به خاک سپارند.هنگامی که لباس او را درآوردند، در سراپای پیکر پاکش اثر زخمهای بیشماری دیده میشد که در میدانهای گوناگون جهاد بر آن حضرت وارد آمده و پس از بهبود اثر آنها […]
بر اساس وصیت آن حضرت فرزندان ارجمندش به پا خاستند تا شبانه آن نازنین بدن را غسل دهند و کفن کنند و به خاک سپارند.هنگامی که لباس او را درآوردند، در سراپای پیکر پاکش اثر زخمهای بیشماری دیده میشد که در میدانهای گوناگون جهاد بر آن حضرت وارد آمده و پس از بهبود اثر آنها مانده بود .امام حسن پیکر پاک پدر را میشست و امام حسین آب میریخت و آن نازنین بدن به گونهای شگفت آور به خودی خود میگردید و نیاز به گردانیدن دیگری نداشت! چرا که فرشتگان آن را میگردانیدند و بوی خوش آن پیکر پاک از عطر مشک و عنبر نیز دل انگیزتر بود.
پس از پایان یافتن مراسم غسل، امام مجتبی خواهرش زینب را صدا زد و از او خواست تا باقی مانده حنوط پیامبر را بیاورد. هنگامی که آن را آورد و گشود بوی دل انگیز آن، همه شهر را پر کرد. پس از برنامه حنوط، آن نازنین بدن را با پنج قطعه کفن پوشاندند و بر تابوت قرار دادند و پسران ارجمندش حسن و حسین عقب تابوت را گرفتند، که به ناگاه دیدند، همانگونه که خود فرموده بود، جلو تابوت به وسیله کسانی که دیده نمیشدند، بلند شد و حرکت کرد و از کنار هیچ درختی نگذشتند جز این که دیدند در برابر آن تابوت و آن پیکر پاک به نشان گرامیداشت سر تعظیم فرود میآورد!
شهر یکپارچه در ماتم فرورفته بود و از آن میان بانوان هاشمی که در جریان کار بودند، در حالی که بر سر و سینه میزدند و شیون میکردند به دنبال تابوت حرکت کردند؛ اما حضرت مجتبی از آنان خواست تا آهسته و بیصدا به خانههای خویش بازگردند، چرا که برنامه این بود که آن نازنین بدن شبانه به خاک سپرده شود و برای مدتی آرامگاه آن حضرت نیز ناشناخته بماند.
با دستور امام حسن، جز فرزندان امیرمؤمنان و شماری از یاران خاص آن حضرت، همه برگشتند و آن تابوت بر دوش جبرئیل و میکائیل و حسن و حسین از کوفه دور شد و به سوی نجف رهسپار گردید.
در نقطهای از آن سرزمین، جلو تابوت به زمین آمد و فرزندان آن حضرت نیز عقب آن را بر زمین نهادند و امام حسن همانگونه که پدر سفارش فرموده بود بر آن پیکر پاک نماز خواند .
پس از نماز، تابوت را کنار زدند و با جابهجا کردن خاک، آرامگاهی ساخته و پرداخته یافتند که سنگ نوشتهای نشان میداد که آن قبر را حضرت نوح برای بنده برگزیده و شایسته کردار خدا، علی (ع) آماده ساخته است.
هنگامی که بر آن شدند تا آن پیکر مقدس را به درون قبر برند، ندای نداگری را از آسمان شنیدند که میگفت:
«انزلوه الی التربة الطاهرة، فقد اشتاق الحبیب الی الحبیب»
آن نازنین بدن را به سوی این تربت پاک فرود آورید که دوست در شور و شوق دوست است!
و بدین سان آن پیکر پاک، پیش از سپیده دم به خاک سپرده شد و همان گونه که خود وصیت فرموده بود قبر منورش را نهان ساختند تا از کینه کور گماشتگان تعصب و خرافه و دشمنی ددمنشانه خوارج و دیگر تبهکاران در امان بماند.
در این مورد آوردهاند که «حجاج» در زمان سلطه شرربارش بر عراق، هزاران قبر را در اندیشه یافتن پیکر پاک امیرمؤمنان شکافت، اما آن را نیافت و آن آرامگاه، تا روزگار هارون جز بر فرزندان او و برخی از دوستداران ویژهاش ناشناخته بود.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.
طراحی سایت : راستچین