يکي از موضوعات ساختگي، که برخي از مورّخان اسلامي، آگاهانه يا نا آگاهانه به نقل آن پرداختهاند، موضوع ازدواجها و طلاقهاي متعدد حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام است. بسيار جاي تأسف است که اينان بدون بررسي صحّت و يا عدم صحّت اين گونه قضايا، آنها را در کتابهاي خود آوردهاند.همين کوتاهيها موجب شد دشمنان اسلام […]
يکي از موضوعات ساختگي، که برخي از مورّخان اسلامي، آگاهانه يا نا آگاهانه به نقل آن پرداختهاند، موضوع ازدواجها و طلاقهاي متعدد حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام است. بسيار جاي تأسف است که اينان بدون بررسي صحّت و يا عدم صحّت اين گونه قضايا، آنها را در کتابهاي خود آوردهاند.
همين کوتاهيها موجب شد دشمنان اسلام و اهل بيت عليهمالسلام براي انتقام گرفتن از اسلام، روي همين موضوع ساختگي، سخت پافشاري نموده و توهين و جسارتها را از حد بگذرانند. وظيفه خود ديديم در برابر هتّاکيهاي نويسندگان مغرض، مانند «اکرم البستاني»، به بررسي اين موضوع از جنبه تاريخي بپردازيم.
امام حسن عليهالسلام و تهمت طلاق
برخي از مورّخان نوشتهاند که امام حسن مجتبي عليهالسلام پي در پي ازدواج ميکرد و طلاق ميداد. و اين کار آن قدر تکرار شد که اميرمؤمنان عليهالسلام به مردم کوفه فرمود: اي اهل کوفه! دخترانتان را به عقد حسن در نياوريد؛ چرا که او فردي طلاق دهنده است. مردي از طايفه هَمْدان گفت: ما به او دختر ميدهيم؛ اگر خواست، نگه دارد واگر مايل نبود، طلاق دهد.۱
اين سخن، تهمتي بيش نيست و از واقعيت به دور است؛ چرا که اوّلاً: اين روايات هرگز با شأن و منزلت و مقام امام حسن مجتبي عليهالسلام سازگار نيست. ثانياً: بيشتر اين نقلهاي تاريخي از سه مورّخ نقل شده است که آن سه نيز کتابهاي خود را زير سايه دولتهاي غاصب بنيعباس به رشته تحرير درآوردهاند. ثالثاً: اين تهمت از سوي منصور عباسي براي خنثي سازي شورش حسنيها طرح ريزي شده است.
ما نخست به نقل روايات و نقلهاي تاريخي پيرامون اين مسئله ميپردازيم و سپس پاسخ آنها را ميآوريم.
روايات پيرامون ازدواجهاي مکرّر امام حسن مجتبي عليهالسلام سه دسته هستند:
دسته اوّل
در اين دسته از روايات فقط به نهي از ازدواج و علت آن اشاره شده است.
۱٫ برقي در کتاب محاسن از حضرت صادق عليهالسلام روايت کرده که مردي خدمت اميرمؤمنان عليهالسلام آمد و عرض کرد: آمدهام با تو درباره دخترم مشورت کنم؛ چرا که فرزندانت: حسن و حسين و عبداللّه بن جعفر به خواستگاري او آمدهاند. امام فرمود: «المستشار مؤتمن؛ بدان که حسن، همسران خويش را طلاق ميدهد، دخترت را به ازدواج حسين درآور که براي دخترت بهتر است.»۲
۲٫ کليني به سند خود از عبداللّه بن سنان نقل کرده: امام صادق عليهالسلام فرمود: روزي اميرمؤمنان عليهالسلام بر فراز منبر، مردم کوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: به فرزندم حسن زن ندهيد که او مردي است طلاق دهنده. پس مردي از طايفه هَمْدان گفت: آري! به خدا سوگند، دخترانمان را به ازدواج او درميآوريم؛ چرا که او فرزند رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم و اميرمؤمنان عليهالسلام است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر مايل نبود، آنها را طلاق دهد.۳
دسته دوم
در اين دسته از روايتها اميرمؤمنان عليهالسلام از ازدواجها و طلاقهاي مکرّر امام حسن مجتبي عليهالسلام سخت اظهار نگراني کرده است.
۱٫ بلاذري از ابي صالح نقل کرده که اميرمؤمنان عليهالسلام فرمود: آن قدر حسن عليهالسلام زن گرفت و طلاق داد که ترسيدم دشمني ديگران را در پيداشته باشد.۴
۲٫ سيوطي از علي عليهالسلام نقل کرده: حسن عليهالسلام ازدواج ميکرد و طلاق ميداد، به طوري که بيم داشتم از قبايل و طوايف عداوت و دشمني به ما برسد.۵
. ابوطالب مکّي مينويسد: علي عليهالسلام از ازدواجهاي امام حسن عليهالسلام دلتنگ ميشد و در سخنراني خود ميفرمود: فرزندم حسن، زنان خويش را طلاق ميدهد؛ به او زن ندهيد.۶
۴٫ مجلسي از محمد بن عطيه نقل ميکند: اميرمؤمنان عليهالسلام از طلاق زنان توسط امام حسن عليهالسلام دلتنگ ميشد و از خانوادههاي آنها شرم و حيا ميکرد و ميفرمود: حسن بسيار طلاق ميدهد؛ به او زن ندهيد.۷
دسته سوم
در دسته سوم به تعداد زنها اشاره شده است؛ و ابن حجر، ابوطالب مکي، ابوالحسن مدائني، کليني، کفعمي، بلخي و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداختهاند و تعداد زنان امام حسن عليهالسلام را چنين گفتهاند:
۱٫ کفعمي: شصت و چهار.۸
۲٫ ابوالحسن مدائني: هفتاد.۹
۳٫ ابن حجر: نود.۱۰
۴٫ کليني: پنجاه.۱۱
۵٫ بلخي: دويست.۱۲
۶٫ ابوطالب مکي: دويست و پنجاه.۱۳
۷٫ برخي نيز آوردهاند که وي سيصد زن داشته است.۱۴
۸٫ همچنين نقل شده که تعداد زنهاي امام به چهار صد زن رسيده است.۱۵
پاسخ ما
الف ـ تنافي اين روايات با شخصيت امام
چنانچه گفته شد، اين کار با شأن و مقام امام حسن مجتبي عليهالسلام هرگز سازگار نيست؛ زيرا چهرهاي که قرآن و سنت و ساير معصومين عليهمالسلام از امام حسن عليهالسلام ترسيم کردهاند، با رواياتي که نقل شده، قابل جمع نيست. قرآن در شأن و منزلت امام حسن عليهالسلام و ساير اهلبيت عليهمالسلام آيه «تطهير»۱۶ و آيه «مودّت»۱۷ را نازل فرموده است.
پيامبر درباره امام حسن عليهالسلام ميفرمايد: «حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت هستند.»۱۸ همچنين رسول اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم در مورد امام حسن و امام حسين عليهماالسلام فرمود: «هرکس اين دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و کسي را که من دوست دارم، خدا نيز او را دوست خواهد داشت و کسي که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشتهاي پر نعمت وارد خواهد کرد.»۱۹
ابن کثير دمشقي مينويسد: اميرمؤمنان عليهالسلام فرزند خود امام حسن عليهالسلام را بسيار احترام و تعظيم ميکرد.۲۰
مام حسين عليهالسلام به خاطر احترام و عظمتي که براي برادرش، امام حسن عليهالسلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نميگفت.۲۱ در حين طواف، مردم براي اظهار ارادت به امام حسن و امام حسين عليهماالسلام آن چنان به يکديگر فشار ميآوردند که گاه ممکن بود به زير دست و پا بروند.۲۲
گاهي امام حسن عليهالسلام بر در خانه مينشست، در چنين لحظاتي رفت و آمد مردم به جهت هيبتي که او داشت، قطع ميشد.۲۳
در حالات معنوي امام حسن عليهالسلام آوردهاند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون ميشد و در پاسخ پرسش کنندگان ميفرمود: «حقّ علي کلّ من وقف بين يدي ربّ العرش ان يصفر لونه و يرتعد فرائصه۲۴؛ شايسته است کسي که در برابر پروردگار ميايستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بيفتد.»
حال سؤال ما اين است:
۱٫ آن امام معصومي که براي حضور در برابر خالق يکتا، آن چنان لرزه بر اندامش ميافتد، چگونه حاضر ميشود خدا را به وسيله چهار صد مرتبه طلاق دادن ـ که مبغوضترين عمل حلال در نزد خداوند شمرده ميشود ـ از خود برنجاند؟
۲٫ روايات بر فرض صحّت، در زماني صادر شده است که اميرمؤمنان عليهالسلام در کوفه بودهاند، که اگر تعداد روزهاي حضور آن حضرت را در کوفه با حذف روزهاي جنگ جمل، صفين و نهروان و پيامدهاي آن حساب کنيم، به يقين دروغ بودن اين اتهام آشکار خواهد شد؛ چرا که آن فرصت بسيار کم و پردردسر گنجايش چنين مدعايي را نداشته است. اگر زمان هريک از ازدواجها تا طلاق را در نظر بگيريد و اينکه بيشتر از چهار زن دائم، جايز نبوده و نيز لحاظ شرايط فقهي طلاق دادن، خود به دروغ بودن اين روايات گواهي خواهيد داد.
۳٫ آيا نهي امام علي عليهالسلام ، نهي از منکر بود يا نهي از حلال؟ در هر دو صورت، هيچ کدام درست نيست؛ زيرا به شهادت آيه «تطهير»، هرگز فعل قبيح و منکر از امام معصوم مشاهده نميشود تا مورد نهي قرار گيرد. نهي از حلال هم نميتواند باشد؛ زيرا در کدام شريعت از حلال نهي شده که در اسلام چنين باشد؟!
. آيا نهي اميرمؤمنان عليهالسلام با مقدمه بوده يا بدون مقدمه؟ اگر بدون مقدمه و يادآوري بوده، که چنين سخني با مقام والاي اميرمؤمنان عليهالسلام سازگار نيست که آن حضرت بدون يادآوري قبلي، آبروي فرزند خود را بريزد! و اگر پس از يادآوري بوده، ولي امام حسن عليهالسلام زيربار نرفته، ميگوييم اين هم با شخصيت والاي امام حسن مجتبي عليهالسلام سازگار نبوده است که اين گونه پدر و امام خويش را در تنگنا و مشکل قرار دهد.
۵٫ آيا باور ميکنيد امام حسن مجتبي عليهالسلام با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگي پدر خويش را فراهم آورد تا جايي که حضرت دلتنگ شده و از خانوادهها شرم و حيا کند، و يا از بيم دشمني طوايف و قبايل کوفه نسبت به آنها رنج برد؟!
طبق نقل ابن عساکر، از سويد بن غفله نقل شده: يکي از همسران امام حسن عليهالسلام که از طايفه خشعم بود؛ پس از شهادت اميرمؤمنان عليهالسلام و بيعت با امام حسن عليهالسلام به ايشان تبريک گفت. امام به وي فرمود: تو خوشحالي و شماتت خود را به کشته شدن اميرمؤمنان عليهالسلام اظهار کردي. من تو را سه طلاقه کردم. آن زن گفت: به خدا سوگند! قصد من اين نبود. و پس از پايان عدهاش از خانه امام خارج شد.
امام مبلغ باقي مانده از مهرش را به اضافه بيست هزار درهم برايش فرستاد. آن زن گفت: متاع کمي است که از دوستي جدا شده به من ميرسد. وقتي که سخن آن زن را به امام گفتند، حضرت گريه کرد و فرمود: اگر نبود که از پدرم، از جدّم شنيدهام که ميفرمود: «کسي که همسر خود را سه طلاقه دهد، تا آن زن شوهر ديگري انتخاب نکند، بر شوهر اوّل حلال نميگردد؛ مراجعت ميکردم.»۲۵
دليل نخست بر مجهول و ساختگي بودن اين روايت، اين است که امام حسن عليهالسلام بدون هيچ مقدمهاي و بدون آن که کوچکترين توجهي به قصد و هدف زن داشته باشد، برآشفته و همسر خويش را به خاطر تهنيتي، طلاق ميدهد؛ که اين حرکت، از يک انسان غير معصوم بعيد است، چه رسد به امام معصوم.
ثانياً: از نظر فقه اهل بيت، طلاق بايد در حضور دو شاهد عادل صورت گيرد؛ در حالي که هيچ يک از اين مسائل رعايت نشده؛ حال چگونه امام کاري بر خلاف نظر خويش انجام داده است.
ثالثاً: اگر طلاق به خاطر اظهار دشمني و شماتت بوده، به چه علت براي او بيست هزار درهم اضافه بر مهر خويش ميفرستد؟
و رابعاً اينکه طبق اين نقل، امام در يک مجلس همسر خويش را سه طلاقه کرده است؛ در حالي که اين طلاق نه فقط در مذهب اهلبيت عليهمالسلام ، بلکه در زمان رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم و ابوبکر و دو سال پس از خلافت عمر نيز، يک طلاق به حساب ميآمد.۲۶
با اين بيان، امام ميتوانسته پس از طلاق برگردد، چون طلاق اوّل بود و پس از طلاق اول، زن مطلقه رجعيه است و مرد در حال عدّه ميتواند به زن خود رجوع کند. همچنين حضرت پس از پايان عدّه نيز ميتوانست بدون آن که زن شوهر ديگري کند، او را به عقد خويش در آورد.
آري! فرمايش رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم مربوط به زماني است که سه مرتبه طلاق صورت گرفته و مرد پس از آن رجوع کرده باشد. اينجا است که زن ميبايد شوهر ديگري انتخاب کند. از آنجا که متن روايت ابن عساکر از اضطراب کامل برخوردار است، ديگر نيازي به بررسي سندي ندارد.
بررسي اسناد
۱٫ بيشتر مورّخان اين نقل تاريخي را يا بدون سند آوردهاند و يا آن را به ابوالحسن مدائني و محمد بن عمر واقدي و ابوطالب مکّي رساندهاند که در هردو صورت، داراي اشکال است. مثلاً ابن عساکر مينويسد: وروي محمد بن سيرين…۲۷؛ ميرخواند شافعي آورده است: نقل است که… ۲۸؛ سيوطي ميگويد: کان الحسن يتزوج…۲۹ ابوطالب مکّي مينويسد: انّه تزوّج…۳۰؛ سبط بن الجوزي آورده است: و في رواية انّه تزوّج…۳۱؛ ابوالحسن مدائني آورده است: کان الحسن کثيرالتزويج.۳۲
تمامي اين نقلها، مرسل است و به آناني که به اين سه مورّخ اعتماد کردهاند، بايد گفت: اين سه مورّخ نيز اين جريان را بدون سند نقل کردهاند. چنانچه از مدائني و مکّي نقل کرديم. بدين جهت ميگوييم داستان تعداد زنان امام حسن عليهالسلام و ماجراي طلاق آنها، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است.
۲٫ بسياري، اين سه مورّخ را ضعيف شمرده و ردّ کردهاند. از ميان آنها ميتوان به ذهبي،۳۳، عسقلاني۳۴، ابن الجوزي۳۵، عماد حنبلي۳۶، رازي۳۷، ابن الاثير جزري۳۸، زرکلي۳۹، علامه اميني۴۰، سيدمحسن امين۴۱، هاشم معروف الحسني۴۲ و… اشاره کرد.
۳٫ هريک از اين سه مورّخ از مشايخي روايت نقل کردهاند که يا جزو هواداران بنياميه بودهاند و يا ضعيف و مجهول هستند. مثلاً مدائني از عوانه نقل ميکند، در حالي که عوانه به نفع بنياميه جعل حديث ميکرده۴۳ و برخي از مشايخ او همانند جعفر بن هلال۴۴، عاصم بن سليمان احول۴۵ و ابن عثمان۴۶، ضعيف يا مجهول هستند. طبق گفته يحيي بن معين: حديث واقدي از مدنيها، از شيوخ مجهول برخوردار است.۴۷
هاشم معروف الحسني مينويسد: مدائني، معاصر عباسيها و از جمله کساني است که متهم به دروغگويي و جعل حديث است.
در «ميزان الاعتدال» ذهبي آمده است: مسلم در صحيح خود از نقل روايت از وي خود داري کرده و ابن عدي او را ضعيف دانسته و اصمعي به او گفته: به خدا سوگند که چيزي از اسلام در تو نمانده است… صاحب «لسان الميزان» گفته است: او از غلامان عبدالرحمن بن سمرة بن حبيب اموي بوده است. به علاوه بيشتر روايات او از نوع مراسيل است.
اينها همه گواه بر آن است که روايت هفتاد همسر را ـ که جز مدائني کسي آن را نقل نکرده ـ از جعليات قدرتمندان و دشمنان علويها است…۴۸
اما روايت کليني که در دسته اوّل آمده، در سندش حميد بن زياد و حسن بن محمد بن سماعة ديده ميشوند، که واقفي هستند.۴۹
علامه حلّي درباره حميد بن زياد ميگويد: در نزد من، زماني روايت او مورد قبول است که معارضي نداشته باشد.۵۰
علامه مجلسي ضمن مؤثق شمردن حديث، چنين توجيه کرده است که: شايد غرض امام از اين سخن، استعلام حال آنها يعني مراتب ايمانشان بوده است؛ نه اينکه فرزند خويش را که معصوم و تأييد شده از سوي پروردگار بود، مورد نکوهش قرار داده باشد.۵۱
اما با توجه به واقفي بودن برخي از راويان و فرمايش علامه حلي ـ که روايت او در صورتي که معارضي نداشته باشد، مورد قبول است ـ به نظر ميرسد که اين روايت حجّيتي ندارد؛ اگرچه علامه مجلسي به توجيه آن برخاسته است.
و اما روايت کافي از ابن ابيالعلاء که در دسته سوم قرار گرفته است؛ علامه مجلسي اين حديث را مجهول ميداند.۵۲
پاسخ ما به روايت برقي در محاسن نيز، اين است که: اگرچه خود احمد بن ابيعبداللّه برقي توثيق شده، اما وي بيشترِ روايات را از ضُعفا نقل کرده است.۵۳
پايهگذار شبهه
دلائل و شواهد موجود به خوبي نشان ميدهد که تا پيش از منصور عباسي چنين افترايي در کتابها نبوده است و اين منصور بود که براي خنثي سازي شورشهاي علوي و حرکتهاي ضدّ حکومتي نوادگان امام حسن مجتبي عليهالسلام اين تهمت و شبهه را عليه امام پايهگذاري کرد.
وي که از اين شورشها سخت به وحشت افتاده بود، براي رفع نگراني خود، هيچ حربهاي را بهتر از لکهدار کردن چهره پاک و معصوم امام حسن عليهالسلام نديد. وي پس از دستگيري عبداللّه بن حسن که عليه ظلم و جور قيام کرده بود، در برابر بسياري از مردم به سخنراني پرداخت و عليبن ابيطالب و امام حسن عليهماالسلام و همه فرزندان ابيطالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگويي قرار داد و از جمله گفت: به خدايي که جز او نيست، فرزندان ابيطالب را در خلافت تنها گذارديم و هيچ کاري به کارشان نداشتيم؛ در آغاز علي بن ابيطالب بدان پرداخت… و پس از وي، حسن بن علي برخاست… معاويه با نيرنگ به او وعده داد تا وليعهدش کند، بدين ترتيب او را برکنار ساخت و همه چيزِ وي را گرفت. حسن بن علي نيز همه کارها را به معاويه واگذارد و به زنان روي آورد؛ او امروز با يکي ازدواج ميکرد و فردا ديگري را طلاق ميداد و همچنان بدين کار مشغول بود تا اينکه در بسترش مرد…۵۴
استاد، هاشم معروف در ردّ اين تهمت ناجوانمردانه مينويسد: و اما روايت هفتاد و نود و از اين قبيل رواياتي که او را زن باره توصيف ميکنند و اينکه پدرش ميگفت: به فرزندم حسن زن ندهيد که او زن باره است؛ اين روايات آن چنان که از اسنادشان بر ميآيد، منبعي جز مدائني و امثال دروغگوي او ندارد. مدائني و واقدي و ديگر مورّخان پيشين، تاريخ را در سايه حکومتهايي نوشتهاند که با اهلبيت عليهمالسلام سر دشمني داشتند، و از هر وسيلهاي براي خدشهدار کردن واقعيتهاي آنها و ضربه زدن به ايشان فروگذار نميکردند. حکام دولت عباسي نيز در تعصّب و پليدي نيّت، دست کمي از اسلاف اموي خود نداشتند. عباسيها در جعل احاديث عليه «علويها» با امويها هم دست بودند، به ويژه نسبت به حسنيها کينه خاصّي ميورزيدند، چون بيشتر آنهايي که عليه ستم سر به شورش برميداشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسن عليهالسلام بودند.۵۵
واقعيت چيست؟
آنچه که تاکنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتي بود که درباره ازدواجها و طلاقهاي متعدد امام حسن عليهالسلام طرح ريزي شده بود.
واقعيت اين است که امام در طول عمر، بيشتر از هشت يا ده۵۶ همسر نداشته که تعدادي از اين همسران کنيز بودهاند. داشتن اين تعداد همسر در آن زمان براي قاطبه مردم، امري طبيعي بوده است؛ بلکه برخي تعداد همسرانشان بيش از اين بوده، در حالي که کسي متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بين اين مردم، فقط امام حسن عليهالسلام مورد حملات بيشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آيا نميشود حدس زد اين رقم بسيار بزرگ، نشانه ساختگي بودن اين احاديث است؟
چرا ابوطالب مکّي که تعداد زنهاي امام حسن عليهالسلام را به ۲۵۰ ميرساند، جز چند نفر از آنها نام نميبرد؟ چرا مورخّان که به تبعيت از ابوالحسن مدائني و واقدي و مکّي تعداد زنان امام را بيش از هشت تن ذکر کردهاند، بيشترين آماري که براي فرزندان امام دادهاند، بيش از سي و يک فرزند نيست؟۵۷
اينک از ابوطالب مکّي بايد پرسيد: اگر امام چهارصد همسر داشته پس چرا بيش از سي و يک فرزند نداشت؟ آيا همه آن زنان عقيم و نازا بودند؟ آيا امام رغبتي به فرزند نداشت و يا از پرداخت نفقه و هزينه زندگي و تأمين معاش آنها عاجز بوده است؟
پينوشتها:
۱٫ کافي، ج ۶، ص ۵۶٫
۲٫ محاسن برقي، ج ۲، ص ۶۰۱؛ منتخب التواريخ، ص ۱۹۰٫
۳٫ کافي، ج ۶، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۲٫
۴٫ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵٫
۵٫ تاريخ الخلفاء، ص ۱۹۱٫
۶٫ وکان علي(ع) يضجر من ذلک فکان يقول في خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنکحوه (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹٫)
۷٫ همان، ص ؟
۸٫ چهارده معصوم (زندگاني امام حسن(ع))، ص ۵۵۳٫
۹٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳٫
۱۰٫ الصواعق المحرقه، ص ۱۳۹٫
۱۱٫ کافي، ج ۶، ص ۵۶٫
۱۲٫ البدء و التاريخ، ج ۵، ص ۷۴٫
۱۳٫ مناقب آل ابيطالب، ج ۴، ص ۳۰٫
۱۴٫ همان.
۱۵٫ چهارده معصوم، ص ۵۵۳، به نقل از قوت القلوب.
۱۶٫ الصواعق المحرقه، ص ۱۴۳؛ سنن بيهقي، ج ۲، ص ۱۴۹٫
۱۷٫ الدرالمنثور، ج ۷،ص ۷٫
۱۸٫ الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة، (مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲٫)
۱۹٫ من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعيم…(اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۵۶٫)
۲۰٫ البداية و النهاية، ج ۷، ص ۳۷٫
۲۱٫ مناقب آل ابيطالب، ج ۳، ص ۴۰۱٫
۲۲٫ البداية و النهاية، ج ۷، ص ۳۷٫
۲۳٫ الامام المجتبي(ع)، ص ۱۰٫
۲۴٫ همان، ص ۸۶٫
۲۵٫ تاريخ دمشق، (حياة الامام الحسن(ع))، ص ۱۵۴٫
۲۶٫ نيل الاوطار، ج ۶، ص ۲۳۰؛ من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص ۳۲۰٫
۲۷٫ تاريخ دمشق، (ترجمه امام حسن(ع))، ص ۱۵۵٫
۲۸٫ روضةالصفا، ج ۳، ص ۲۰٫
۲۹٫ تاريخ الخلفاء، ص ۱۹۱٫
۳۰٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹٫
۳۱٫ تذکرةالخواص، ص ۱۲۱٫
۳۲٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳٫
۳۳٫ ميزان الاعتدال، ج ۳، ص ۱۰۷٫
۳۴٫ لسان الميزان، ج ۴، ص ۳۸۶٫
۳۵٫ المنتظم، ج ۷، ص ۱۸۹٫
۳۶٫ شذرات الذهب، ج ۳، ص ۱۲۰٫
۳۷٫ الجرح والتعديل، ج ۴، ص ۲۱٫
۳۸٫ الکامل فيالتاريخ، ج ۹، ص ۴۴٫
۳۹٫ الأعلام، ج ۷، ص ۱۶۰٫
۴۰٫ الغدير، ج ۵، ص ۲۹۰٫
۴۱٫ اعيان الشيعه، ج ۴۶، ص ۱۷۲٫
۴۲٫ سيرةالائمة الاثني عشر، ج ۱، ص ۶۲۰٫
۴۳٫ لسان الميزان، ج ۴، ص ۳۸۶٫
۴۴٫ ميزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴۳۰٫
۴۵٫ همان، ج ۴، ص ۳۵۰٫
۴۶٫ همان، ج ۶، ص ۱۹۸٫
۴۷٫ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۳۴۸٫
۴۸٫ زندگي دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۴٫
۴۹٫ جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۲۵ و ۲۸۴٫
۵۰٫ الخلاصة، ص ؟
۵۱٫ مرآةالعقول، ج ۲۱، ص ۹۶٫
۵۲٫ همان.
۵۳٫ الخلاصة، ص ؟
۵۴٫ سيرةالائمة الاثني عشر، ج ۱، ص ۶۱۸٫
۵۵٫ زندگي دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۲٫
۵۶٫ صلح الحسن(ع)، ص ۲۵٫
۵۷٫ بين مورّخين اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سي و يک فرزند. رجوع شود به البدء و التاريخ، ج ۵، ص ۷۴؛ الفصول المهمه، ص ۱۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۲؛ اعلام الوري، ص ۲۱۳؛ ناسخ التواريخ، جلد امام حسن(ع)، ص ۲۷۰؛ تذکرة الخواص، ص ۲۱۲؛ نورالابصار، ص ۱۳۶؛ ذخائرالعقبي، ص ۱۴۳؛ تاريخ يعقوبي، ج ۲، ص ۲۲۸٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.
طراحی سایت : راستچین