۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » پاسخ به شبهات درباره امام مجتبی(ع)
  • شناسه : 48
  • 24 فوریه 2010 - 20:29
  • ارسال توسط :

امام حسن(ع) و تهمت طلاق های متعدد !؟

يکي از موضوعات ساختگي، که برخي از مورّخان اسلامي، آگاهانه يا نا آگاهانه به نقل آن پرداخته‏اند، موضوع ازدواجها و طلاقهاي متعدد حضرت امام حسن مجتبي عليه‏السلام است. بسيار جاي تأسف است که اينان بدون بررسي صحّت و يا عدم صحّت اين گونه قضايا، آنها را در کتابهاي خود آورده‏اند.همين کوتاهي‏ها موجب شد دشمنان اسلام […]

يکي از موضوعات ساختگي، که برخي از مورّخان اسلامي، آگاهانه يا نا آگاهانه به نقل آن پرداخته‏اند، موضوع ازدواجها و طلاقهاي متعدد حضرت امام حسن مجتبي عليه‏السلام است. بسيار جاي تأسف است که اينان بدون بررسي صحّت و يا عدم صحّت اين گونه قضايا، آنها را در کتابهاي خود آورده‏اند.
همين کوتاهي‏ها موجب شد دشمنان اسلام و اهل بيت عليهم‏السلام براي انتقام گرفتن از اسلام، روي همين موضوع ساختگي، سخت پافشاري نموده و توهين و جسارتها را از حد بگذرانند. وظيفه خود ديديم در برابر هتّاکيهاي نويسندگان مغرض، مانند «اکرم البستاني»، به بررسي اين موضوع از جنبه تاريخي بپردازيم.


امام حسن عليه‏السلام و تهمت طلاق
برخي از مورّخان نوشته‏اند که امام حسن مجتبي عليه‏السلام پي در پي ازدواج مي‏کرد و طلاق مي‏داد. و اين کار آن قدر تکرار شد که اميرمؤمنان عليه‏السلام به مردم کوفه فرمود: اي اهل کوفه! دخترانتان را به عقد حسن در نياوريد؛ چرا که او فردي طلاق دهنده است. مردي از طايفه هَمْدان گفت: ما به او دختر مي‏دهيم؛ اگر خواست، نگه دارد واگر مايل نبود، طلاق دهد.۱
اين سخن، تهمتي بيش نيست و از واقعيت به دور است؛ چرا که اوّلاً: اين روايات هرگز با شأن و منزلت و مقام امام حسن مجتبي عليه‏السلام سازگار نيست. ثانياً: بيشتر اين نقلهاي تاريخي از سه مورّخ نقل شده است که آن سه نيز کتابهاي خود را زير سايه دولتهاي غاصب بني‏عباس به رشته تحرير درآورده‏اند. ثالثاً: اين تهمت از سوي منصور عباسي براي خنثي سازي شورش حسني‏ها طرح ريزي شده است.
ما نخست به نقل روايات و نقلهاي تاريخي پيرامون اين مسئله مي‏پردازيم و سپس پاسخ آنها را مي‏آوريم.
روايات پيرامون ازدواجهاي مکرّر امام حسن مجتبي عليه‏السلام سه دسته هستند:
دسته اوّل
در اين دسته از روايات فقط به نهي از ازدواج و علت آن اشاره شده است.
۱٫ برقي در کتاب محاسن از حضرت صادق عليه‏السلام روايت کرده که مردي خدمت اميرمؤمنان عليه‏السلام آمد و عرض کرد: آمده‏ام با تو درباره دخترم مشورت کنم؛ چرا که فرزندانت: حسن و حسين و عبداللّه بن جعفر به خواستگاري او آمده‏اند. امام فرمود: «المستشار مؤتمن؛ بدان که حسن، همسران خويش را طلاق مي‏دهد، دخترت را به ازدواج حسين درآور که براي دخترت بهتر است.»۲
۲٫ کليني به سند خود از عبداللّه بن سنان نقل کرده: امام صادق عليه‏السلام فرمود: روزي اميرمؤمنان عليه‏السلام بر فراز منبر، مردم کوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: به فرزندم حسن زن ندهيد که او مردي است طلاق دهنده. پس مردي از طايفه هَمْدان گفت: آري! به خدا سوگند، دخترانمان را به ازدواج او درمي‏آوريم؛ چرا که او فرزند رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و اميرمؤمنان عليه‏السلام است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر مايل نبود، آنها را طلاق دهد.۳
دسته دوم
در اين دسته از روايتها اميرمؤمنان عليه‏السلام از ازدواجها و طلاق‏هاي مکرّر امام حسن مجتبي عليه‏السلام سخت اظهار نگراني کرده است.
۱٫ بلاذري از ابي صالح نقل کرده که اميرمؤمنان عليه‏السلام فرمود: آن قدر حسن عليه‏السلام زن گرفت و طلاق داد که ترسيدم دشمني ديگران را در پي‏داشته باشد.۴
۲٫ سيوطي از علي عليه‏السلام نقل کرده: حسن عليه‏السلام ازدواج مي‏کرد و طلاق مي‏داد، به طوري که بيم داشتم از قبايل و طوايف عداوت و دشمني به ما برسد.۵
 . ابوطالب مکّي مي‏نويسد: علي عليه‏السلام از ازدواجهاي امام حسن عليه‏السلام دلتنگ مي‏شد و در سخنراني خود مي‏فرمود: فرزندم حسن، زنان خويش را طلاق مي‏دهد؛ به او زن ندهيد.۶
 ۴٫ مجلسي از محمد بن عطيه نقل مي‏کند: اميرمؤمنان عليه‏السلام از طلاق زنان توسط امام حسن عليه‏السلام دلتنگ مي‏شد و از خانواده‏هاي آنها شرم و حيا مي‏کرد و مي‏فرمود: حسن بسيار طلاق مي‏دهد؛ به او زن ندهيد.۷
 دسته سوم
در دسته سوم به تعداد زنها اشاره شده است؛ و ابن حجر، ابوطالب مکي، ابوالحسن مدائني، کليني، کفعمي، بلخي و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداخته‏اند و تعداد زنان امام حسن عليه‏السلام را چنين گفته‏اند:
۱٫ کفعمي: شصت و چهار.۸
۲٫ ابوالحسن مدائني: هفتاد.۹
 ۳٫ ابن حجر: نود.۱۰
 ۴٫ کليني: پنجاه.۱۱
۵٫ بلخي: دويست.۱۲
۶٫ ابوطالب مکي: دويست و پنجاه.۱۳
۷٫ برخي نيز آورده‏اند که وي سيصد زن داشته است.۱۴
۸٫ همچنين نقل شده که تعداد زنهاي امام به چهار صد زن رسيده است.۱۵
پاسخ ما
الف ـ تنافي اين روايات با شخصيت امام
چنانچه گفته شد، اين کار با شأن و مقام امام حسن مجتبي عليه‏السلام هرگز سازگار نيست؛ زيرا چهره‏اي که قرآن و سنت و ساير معصومين عليهم‏السلام از امام حسن عليه‏السلام ترسيم کرده‏اند، با رواياتي که نقل شده، قابل جمع نيست. قرآن در شأن و منزلت امام حسن عليه‏السلام و ساير اهل‏بيت عليهم‏السلام آيه «تطهير»۱۶ و آيه «مودّت»۱۷ را نازل فرموده است.
پيامبر درباره امام حسن عليه‏السلام مي‏فرمايد: «حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت هستند.»۱۸ همچنين رسول اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در مورد امام حسن و امام حسين عليهماالسلام فرمود: «هرکس اين دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و کسي را که من دوست دارم، خدا نيز او را دوست خواهد داشت و کسي که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشت‏هاي پر نعمت وارد خواهد کرد.»۱۹
ابن کثير دمشقي مي‏نويسد: اميرمؤمنان عليه‏السلام فرزند خود امام حسن عليه‏السلام را بسيار احترام و تعظيم مي‏کرد.۲۰
مام حسين عليه‏السلام به خاطر احترام و عظمتي که براي برادرش، امام حسن عليه‏السلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمي‏گفت.۲۱ در حين طواف، مردم براي اظهار ارادت به امام حسن و امام حسين عليهماالسلام آن چنان به يکديگر فشار مي‏آوردند که گاه ممکن بود به زير دست و پا بروند.۲۲
گاهي امام حسن عليه‏السلام بر در خانه مي‏نشست، در چنين لحظاتي رفت و آمد مردم به جهت هيبتي که او داشت، قطع مي‏شد.۲۳
در حالات معنوي امام حسن عليه‏السلام آورده‏اند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون مي‏شد و در پاسخ پرسش کنندگان مي‏فرمود: «حقّ علي کلّ من وقف بين يدي ربّ العرش ان يصفر لونه و يرتعد فرائصه۲۴؛ شايسته است کسي که در برابر پروردگار مي‏ايستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بيفتد.»
حال سؤال ما اين است:
۱٫ آن امام معصومي که براي حضور در برابر خالق يکتا، آن چنان لرزه بر اندامش مي‏افتد، چگونه حاضر مي‏شود خدا را به وسيله چهار صد مرتبه طلاق دادن ـ که مبغوض‏ترين عمل حلال در نزد خداوند شمرده مي‏شود ـ از خود برنجاند؟
 ۲٫ روايات بر فرض صحّت، در زماني صادر شده است که اميرمؤمنان عليه‏السلام در کوفه بوده‏اند، که اگر تعداد روزهاي حضور آن حضرت را در کوفه با حذف روزهاي جنگ جمل، صفين و نهروان و پيامدهاي آن حساب کنيم، به يقين دروغ بودن اين اتهام آشکار خواهد شد؛ چرا که آن فرصت بسيار کم و پردردسر گنجايش چنين مدعايي را نداشته است. اگر زمان هريک از ازدواج‏ها تا طلاق را در نظر بگيريد و اينکه بيشتر از چهار زن دائم، جايز نبوده و نيز لحاظ شرايط فقهي طلاق دادن، خود به دروغ بودن اين روايات گواهي خواهيد داد.
 ۳٫ آيا نهي امام علي عليه‏السلام ، نهي از منکر بود يا نهي از حلال؟ در هر دو صورت، هيچ کدام درست نيست؛ زيرا به شهادت آيه «تطهير»، هرگز فعل قبيح و منکر از امام معصوم مشاهده نمي‏شود تا مورد نهي قرار گيرد. نهي از حلال هم نمي‏تواند باشد؛ زيرا در کدام شريعت از حلال نهي شده که در اسلام چنين باشد؟!
 . آيا نهي اميرمؤمنان عليه‏السلام با مقدمه بوده يا بدون مقدمه؟ اگر بدون مقدمه و يادآوري بوده، که چنين سخني با مقام والاي اميرمؤمنان عليه‏السلام سازگار نيست که آن حضرت بدون يادآوري قبلي، آبروي فرزند خود را بريزد! و اگر پس از يادآوري بوده، ولي امام حسن عليه‏السلام زيربار نرفته، مي‏گوييم اين هم با شخصيت والاي امام حسن مجتبي عليه‏السلام سازگار نبوده است که اين گونه پدر و امام خويش را در تنگنا و مشکل قرار دهد.
۵٫ آيا باور مي‏کنيد امام حسن مجتبي عليه‏السلام با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگي پدر خويش را فراهم آورد تا جايي که حضرت دلتنگ شده و از خانواده‏ها شرم و حيا کند، و يا از بيم دشمني طوايف و قبايل کوفه نسبت به آنها رنج برد؟!
طبق نقل ابن عساکر، از سويد بن غفله نقل شده: يکي از همسران امام حسن عليه‏السلام که از طايفه خشعم بود؛ پس از شهادت اميرمؤمنان عليه‏السلام و بيعت با امام حسن عليه‏السلام به ايشان تبريک گفت. امام به وي فرمود: تو خوشحالي و شماتت خود را به کشته شدن اميرمؤمنان عليه‏السلام اظهار کردي. من تو را سه طلاقه کردم. آن زن گفت: به خدا سوگند! قصد من اين نبود. و پس از پايان عده‏اش از خانه امام خارج شد.
امام مبلغ باقي مانده از مهرش را به اضافه بيست هزار درهم برايش فرستاد. آن زن گفت: متاع کمي است که از دوستي جدا شده به من مي‏رسد. وقتي که سخن آن زن را به امام گفتند، حضرت گريه کرد و فرمود: اگر نبود که از پدرم، از جدّم شنيده‏ام که مي‏فرمود: «کسي که همسر خود را سه طلاقه دهد، تا آن زن شوهر ديگري انتخاب نکند، بر شوهر اوّل حلال نمي‏گردد؛ مراجعت مي‏کردم.»۲۵
دليل نخست بر مجهول و ساختگي بودن اين روايت، اين است که امام حسن عليه‏السلام بدون هيچ مقدمه‏اي و بدون آن که کوچک‏ترين توجهي به قصد و هدف زن داشته باشد، برآشفته و همسر خويش را به خاطر تهنيتي، طلاق مي‏دهد؛ که اين حرکت، از يک انسان غير معصوم بعيد است، چه رسد به امام معصوم.
ثانياً: از نظر فقه اهل بيت، طلاق بايد در حضور دو شاهد عادل صورت گيرد؛ در حالي که هيچ يک از اين مسائل رعايت نشده؛ حال چگونه امام کاري بر خلاف نظر خويش انجام داده است.
ثالثاً: اگر طلاق به خاطر اظهار دشمني و شماتت بوده، به چه علت براي او بيست هزار درهم اضافه بر مهر خويش مي‏فرستد؟
و رابعاً اينکه طبق اين نقل، امام در يک مجلس همسر خويش را سه طلاقه کرده است؛ در حالي که اين طلاق نه فقط در مذهب اهل‏بيت عليهم‏السلام ، بلکه در زمان رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و ابوبکر و دو سال پس از خلافت عمر نيز، يک طلاق به حساب مي‏آمد.۲۶
با اين بيان، امام مي‏توانسته پس از طلاق برگردد، چون طلاق اوّل بود و پس از طلاق اول، زن مطلقه رجعيه است و مرد در حال عدّه مي‏تواند به زن خود رجوع کند. همچنين حضرت پس از پايان عدّه نيز مي‏توانست بدون آن که زن شوهر ديگري کند، او را به عقد خويش در آورد.

 آري! فرمايش رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مربوط به زماني است که سه مرتبه طلاق صورت گرفته و مرد پس از آن رجوع کرده باشد. اينجا است که زن مي‏بايد شوهر ديگري انتخاب کند. از آنجا که متن روايت ابن عساکر از اضطراب کامل برخوردار است، ديگر نيازي به بررسي سندي ندارد.
  بررسي اسناد
۱٫ بيشتر مورّخان اين نقل تاريخي را يا بدون سند آورده‏اند و يا آن را به ابوالحسن مدائني و محمد بن عمر واقدي و ابوطالب مکّي رسانده‏اند که در هردو صورت، داراي اشکال است. مثلاً ابن عساکر مي‏نويسد: وروي محمد بن سيرين…۲۷؛ ميرخواند شافعي آورده است: نقل است که… ۲۸؛ سيوطي مي‏گويد: کان الحسن يتزوج…۲۹ ابوطالب مکّي مي‏نويسد: انّه تزوّج…۳۰؛ سبط بن الجوزي آورده است: و في رواية انّه تزوّج…۳۱؛ ابوالحسن مدائني آورده است: کان الحسن کثيرالتزويج.۳۲
 تمامي اين نقلها، مرسل است و به آناني که به اين سه مورّخ اعتماد کرده‏اند، بايد گفت: اين سه مورّخ نيز اين جريان را بدون سند نقل کرده‏اند. چنانچه از مدائني و مکّي نقل کرديم. بدين جهت مي‏گوييم داستان تعداد زنان امام حسن عليه‏السلام و ماجراي طلاق آنها، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است.
 ۲٫ بسياري، اين سه مورّخ را ضعيف شمرده و ردّ کرده‏اند. از ميان آنها مي‏توان به ذهبي،۳۳، عسقلاني۳۴، ابن الجوزي۳۵، عماد حنبلي۳۶، رازي۳۷، ابن الاثير جزري۳۸، زرکلي۳۹، علامه اميني۴۰، سيدمحسن امين۴۱، هاشم معروف الحسني۴۲ و… اشاره کرد.
 ۳٫ هريک از اين سه مورّخ از مشايخي روايت نقل کرده‏اند که يا جزو هواداران بني‏اميه بوده‏اند و يا ضعيف و مجهول هستند. مثلاً مدائني از عوانه نقل مي‏کند، در حالي که عوانه به نفع بني‏اميه جعل حديث مي‏کرده۴۳ و برخي از مشايخ او همانند جعفر بن هلال۴۴، عاصم بن سليمان احول۴۵ و ابن عثمان۴۶، ضعيف يا مجهول هستند. طبق گفته يحيي بن معين: حديث واقدي از مدنيها، از شيوخ مجهول برخوردار است.۴۷
هاشم معروف الحسني مي‏نويسد: مدائني، معاصر عباسي‏ها و از جمله کساني است که متهم به دروغگويي و جعل حديث است.
در «ميزان الاعتدال» ذهبي آمده است: مسلم در صحيح خود از نقل روايت از وي خود داري کرده و ابن عدي او را ضعيف دانسته و اصمعي به او گفته: به خدا سوگند که چيزي از اسلام در تو نمانده است… صاحب «لسان الميزان» گفته است: او از غلامان عبدالرحمن بن سمرة بن حبيب اموي بوده است. به علاوه بيشتر روايات او از نوع مراسيل است.
اينها همه گواه بر آن است که روايت هفتاد همسر را ـ که جز مدائني کسي آن را نقل نکرده ـ از جعليات قدرتمندان و دشمنان علويها است…۴۸
اما روايت کليني که در دسته اوّل آمده، در سندش حميد بن زياد و حسن بن محمد بن سماعة ديده مي‏شوند، که واقفي هستند.۴۹
علامه حلّي درباره حميد بن زياد مي‏گويد: در نزد من، زماني روايت او مورد قبول است که معارضي نداشته باشد.۵۰
 علامه مجلسي ضمن مؤثق شمردن حديث، چنين توجيه کرده است که: شايد غرض امام از اين سخن، استعلام حال آنها يعني مراتب ايمانشان بوده است؛ نه اينکه فرزند خويش را که معصوم و تأييد شده از سوي پروردگار بود، مورد نکوهش قرار داده باشد.۵۱
 اما با توجه به واقفي بودن برخي از راويان و فرمايش علامه حلي ـ که روايت او در صورتي که معارضي نداشته باشد، مورد قبول است ـ به نظر مي‏رسد که اين روايت حجّيتي ندارد؛ اگرچه علامه مجلسي به توجيه آن برخاسته است.
و اما روايت کافي از ابن ابي‏العلاء که در دسته سوم قرار گرفته است؛ علامه مجلسي اين حديث را مجهول مي‏داند.۵۲
پاسخ ما به روايت برقي در محاسن نيز، اين است که: اگرچه خود احمد بن ابي‏عبداللّه برقي توثيق شده، اما وي بيشترِ روايات را از ضُعفا نقل کرده است.۵۳
پايه‏گذار شبهه
دلائل و شواهد موجود به خوبي نشان مي‏دهد که تا پيش از منصور عباسي چنين افترايي در کتابها نبوده است و اين منصور بود که براي خنثي سازي شورشهاي علوي و حرکتهاي ضدّ حکومتي نوادگان امام حسن مجتبي عليه‏السلام اين تهمت و شبهه را عليه امام پايه‏گذاري کرد.
وي که از اين شورشها سخت به وحشت افتاده بود، براي رفع نگراني خود، هيچ حربه‏اي را بهتر از لکه‏دار کردن چهره پاک و معصوم امام حسن عليه‏السلام نديد. وي پس از دستگيري عبداللّه بن حسن که عليه ظلم و جور قيام کرده بود، در برابر بسياري از مردم به سخنراني پرداخت و علي‏بن ابي‏طالب و امام حسن عليهماالسلام و همه فرزندان ابي‏طالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگويي قرار داد و از جمله گفت: به خدايي که جز او نيست، فرزندان ابي‏طالب را در خلافت تنها گذارديم و هيچ کاري به کارشان نداشتيم؛ در آغاز علي بن ابي‏طالب بدان پرداخت… و پس از وي، حسن بن علي برخاست… معاويه با نيرنگ به او وعده داد تا وليعهدش کند، بدين ترتيب او را برکنار ساخت و همه چيزِ وي را گرفت. حسن بن علي نيز همه کارها را به معاويه واگذارد و به زنان روي آورد؛ او امروز با يکي ازدواج مي‏کرد و فردا ديگري را طلاق مي‏داد و همچنان بدين کار مشغول بود تا اينکه در بسترش مرد…۵۴
استاد، هاشم معروف در ردّ اين تهمت ناجوانمردانه مي‏نويسد: و اما روايت هفتاد و نود و از اين قبيل رواياتي که او را زن باره توصيف مي‏کنند و اينکه پدرش مي‏گفت: به فرزندم حسن زن ندهيد که او زن باره است؛ اين روايات آن چنان که از اسنادشان بر مي‏آيد، منبعي جز مدائني و امثال دروغگوي او ندارد. مدائني و واقدي و ديگر مورّخان پيشين، تاريخ را در سايه حکومتهايي نوشته‏اند که با اهل‏بيت عليهم‏السلام سر دشمني داشتند، و از هر وسيله‏اي براي خدشه‏دار کردن واقعيت‏هاي آنها و ضربه زدن به ايشان فروگذار نمي‏کردند. حکام دولت عباسي نيز در تعصّب و پليدي نيّت، دست کمي از اسلاف اموي خود نداشتند. عباسي‏ها در جعل احاديث عليه «علويها» با امويها هم دست بودند، به ويژه نسبت به حسنيها کينه خاصّي مي‏ورزيدند، چون بيشتر آنهايي که عليه ستم سر به شورش برمي‏داشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسن عليه‏السلام بودند.۵۵
واقعيت چيست؟
آنچه که تاکنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتي بود که درباره ازدواجها و طلاقهاي متعدد امام حسن عليه‏السلام طرح ريزي شده بود.
واقعيت اين است که امام در طول عمر، بيشتر از هشت يا ده۵۶ همسر نداشته که تعدادي از اين همسران کنيز بوده‏اند. داشتن اين تعداد همسر در آن زمان براي قاطبه مردم، امري طبيعي بوده است؛ بلکه برخي تعداد همسرانشان بيش از اين بوده، در حالي که کسي متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بين اين مردم، فقط امام حسن عليه‏السلام مورد حملات بيشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آيا نمي‏شود حدس زد اين رقم بسيار بزرگ، نشانه ساختگي بودن اين احاديث است؟
چرا ابوطالب مکّي که تعداد زنهاي امام حسن عليه‏السلام را به ۲۵۰ مي‏رساند، جز چند نفر از آنها نام نمي‏برد؟ چرا مورخّان که به تبعيت از ابوالحسن مدائني و واقدي و مکّي تعداد زنان امام را بيش از هشت تن ذکر کرده‏اند، بيشترين آماري که براي فرزندان امام داده‏اند، بيش از سي و يک فرزند نيست؟۵۷
 اينک از ابوطالب مکّي بايد پرسيد: اگر امام چهارصد همسر داشته پس چرا بيش از سي و يک فرزند نداشت؟ آيا همه آن زنان عقيم و نازا بودند؟ آيا امام رغبتي به فرزند نداشت و يا از پرداخت نفقه و هزينه زندگي و تأمين معاش آنها عاجز بوده است؟
پي‏نوشت‏ها:
۱٫ کافي، ج ۶، ص ۵۶٫
۲٫ محاسن برقي، ج ۲، ص ۶۰۱؛ منتخب التواريخ، ص ۱۹۰٫
۳٫ کافي، ج ۶، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۲٫
۴٫ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۵٫
۵٫ تاريخ الخلفاء، ص ۱۹۱٫
۶٫ وکان علي(ع) يضجر من ذلک فکان يقول في خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنکحوه (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹٫)
۷٫ همان، ص ؟
۸٫ چهارده معصوم (زندگاني امام حسن(ع))، ص ۵۵۳٫
۹٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳٫
۱۰٫ الصواعق المحرقه، ص ۱۳۹٫
۱۱٫ کافي، ج ۶، ص ۵۶٫
۱۲٫ البدء و التاريخ، ج ۵، ص ۷۴٫
۱۳٫ مناقب آل ابي‏طالب، ج ۴، ص ۳۰٫
۱۴٫ همان.
۱۵٫ چهارده معصوم، ص ۵۵۳، به نقل از قوت القلوب.
۱۶٫ الصواعق المحرقه، ص ۱۴۳؛ سنن بيهقي، ج ۲، ص ۱۴۹٫
۱۷٫ الدرالمنثور، ج ۷،ص ۷٫
۱۸٫ الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة، (مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲٫)
 ۱۹٫ من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعيم…(اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۵۶٫)
۲۰٫ البداية و النهاية، ج ۷، ص ۳۷٫
۲۱٫ مناقب آل ابي‏طالب، ج ۳، ص ۴۰۱٫
۲۲٫ البداية و النهاية، ج ۷، ص ۳۷٫
۲۳٫ الامام المجتبي(ع)، ص ۱۰٫
۲۴٫ همان، ص ۸۶٫
۲۵٫ تاريخ دمشق، (حياة الامام الحسن(ع))، ص ۱۵۴٫
۲۶٫ نيل الاوطار، ج ۶، ص ۲۳۰؛ من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص ۳۲۰٫
۲۷٫ تاريخ دمشق، (ترجمه امام حسن(ع))، ص ۱۵۵٫
۲۸٫ روضة‏الصفا، ج ۳، ص ۲۰٫
۲۹٫ تاريخ الخلفاء، ص ۱۹۱٫
۳۰٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹٫
۳۱٫ تذکرة‏الخواص، ص ۱۲۱٫
۳۲٫ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۳٫
۳۳٫ ميزان الاعتدال، ج ۳، ص ۱۰۷٫
۳۴٫ لسان الميزان، ج ۴، ص ۳۸۶٫
۳۵٫ المنتظم، ج ۷، ص ۱۸۹٫
۳۶٫ شذرات الذهب، ج ۳، ص ۱۲۰٫
۳۷٫ الجرح والتعديل، ج ۴، ص ۲۱٫
۳۸٫ الکامل في‏التاريخ، ج ۹، ص ۴۴٫
۳۹٫ الأعلام، ج ۷، ص ۱۶۰٫
۴۰٫ الغدير، ج ۵، ص ۲۹۰٫
۴۱٫ اعيان الشيعه، ج ۴۶، ص ۱۷۲٫
۴۲٫ سيرة‏الائمة الاثني عشر، ج ۱، ص ۶۲۰٫
۴۳٫ لسان الميزان، ج ۴، ص ۳۸۶٫
۴۴٫ ميزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴۳۰٫
۴۵٫ همان، ج ۴، ص ۳۵۰٫
۴۶٫ همان، ج ۶، ص ۱۹۸٫
۴۷٫ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۳۴۸٫
۴۸٫ زندگي دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۴٫
۴۹٫ جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۲۵ و ۲۸۴٫
۵۰٫ الخلاصة، ص ؟
۵۱٫ مرآة‏العقول، ج ۲۱، ص ۹۶٫
۵۲٫ همان.
۵۳٫ الخلاصة، ص ؟
۵۴٫ سيرة‏الائمة الاثني عشر، ج ۱، ص ۶۱۸٫
۵۵٫ زندگي دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۲٫
۵۶٫ صلح الحسن(ع)، ص ۲۵٫
۵۷٫ بين مورّخين اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سي و يک فرزند. رجوع شود به البدء و التاريخ، ج ۵، ص ۷۴؛ الفصول المهمه، ص ۱۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۲؛ اعلام الوري، ص ۲۱۳؛ ناسخ التواريخ، جلد امام حسن(ع)، ص ۲۷۰؛ تذکرة الخواص، ص ۲۱۲؛ نورالابصار، ص ۱۳۶؛ ذخائرالعقبي، ص ۱۴۳؛ تاريخ يعقوبي، ج ۲، ص ۲۲۸٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.